بایگانی ماهیانه: ژانویه 2009

یونیورس خر است

کلا این یک حرف بسیار مزخرف و ثابت نشده‌ای است که یک چیزی در مایه‌های سیم‌های نامریی در جناب یونیورس (‌سلام پدرسگی که خودت می‌دونی دلم چقدر برات تنگ شده) وجود داره که دل شما رو به تلفن طرف وصل … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یونیورس خر است بسته هستند

برای درد کلمه داریم، برای لذت، برای عشق،‌برای مرگ برای همه‌شان کلمه ساخته‌ایم. کتاب نوشته‌ایم. شعر گفته‌ایم. خودمان را تعریف کردیم. شناساندیم. هرکس کلمه بیشتر می‌داند، شناخته‌شده‌‌تر است. کلمات سخت، سنگین، پرطمطراق از بی‌کلامی ترسیدیم. از سکوت ترسیدیم. سکوت وحشت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Cafe Mishka’s

-یک لیوان چای سیاه لطفا بدون کلام یک لیست می‌گذارد روبرویم. چای‌های روسی. -من که نمی‌دانم اینها چیست. یک چای تلخ تند باشد. یک اسمی را می‌گوید و من بدون اینکه بدانم چیست می‌گویم همان خوب است.می‌پرسد «لهجه‌ات کجایی‌است؟» -ایرانی. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Cafe Mishka’s بسته هستند

چرا همیشه بی‌خدایان باید به خداپرستان و مذهبیان احترام بگذارند و در مقابل آن‌ها هرچه دلشان می‌خواهد به نام مذهبشان به ما بی‌خدایان بگویند؟ شاید به همان دلیل که دست روی ضعیف‌‌تر ها نباید بلند کرد است که ما خودداری … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دفنشان کردم همه‌شان را عشق‌بازیمان که تمام می‌شد وقتی به سوی من می‌چرخیدند و با لبخند سیگار می‌خواستند همه شان را می‌کشتم. همه مردان و زنان بسترهایم را همه شان را در رحمم دفن کردم از راهنمایی‌ات متشکرم. تو بودی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

رفتم در هوای ملس بیست‌ درجه‌ای (قابل توجه بعضی‌ها) قدم زنان کنار رودخانه با خودم حرف بزنم، تقریبا روی یک اردک لگد کردم. فکر کنم او هم آمده بود با خودش خلوت کند. یحتمل اسم و آدرس شمایل مرا بدهد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

باز گذاشتن بخش نظرات، برای شنیدن مزخرفات یک‌عده بیمار، اشتباهی بود که دیگر تکرار نخواهد شد. چرا باید وقت شما، بیمارعزیز،‌را گرفت که اینجا به رفقای من لقب عطا بفرمایید که اگر درست باشد یا نباشد هم به من و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای … بسته هستند

دکلریشن اف جندگی

خودشیفتگی باشد یا نباشد- که مهم هم نیست- عاشق این تغییراتی هستم که دارد در این زن بیست و هفت ساله بوجود میاید. خودم را عرض کردم. چقدر این ساکت شدن و نگاه کردن خوب بود/است. ناراحت نیستم که چرا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دکلریشن اف جندگی بسته هستند

یک نامه با مخاطب خاص

در چشم تو من سنگدل‌ترین انسان روی زمینم. نامهربان، بددهن، تلخ، …روزگار ما مگر چیست غیر از این صفت‌های پشت هم ردیف شده به اضافه بی‌نهایت تاریکی دیگر؟ من دیگر دل نمی‌سوزانم. بخشی از بهترین سال‌های زندگی‌ام که می‌توانست سرشار … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یک نامه با مخاطب خاص بسته هستند

آرامش با زاویه نود درجه

آرامش با قاعده با زوایای مشخص ساعتی که سر ساعت زنگ می‌زند حمام با همان شامپوهای همیشگی شیر با دو درصد چربی و ویتامین آ و دی چراغ‌ها راهنمایی، خط‌های سفید، سرعت مشخص لبخند، لبخند، لبخند چمن‌های هرس شده، همسایه‌های … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای آرامش با زاویه نود درجه بسته هستند