بایگانی روزانه: 22 مارس 2012

گفتی شب الان تاریکه. ماه تو آسمونه عقربه‌های ساعت روی یازده و دوازده اند مامان خوابیده. بابا با کامپیوتر ورق بازی می‌کنه من حوصله کتاب خوندن ندارم. سه تا نسخه ایمیل به استادم زدم که چرا نمی‌تونم مقاله‌ام رو تمام … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

نه تنها آمده‌ام سکرمنتو عید دیدنی خانه پدر و مادر که چمدانک و پدر و مادرش هم امروز عصر آمدند عید دیدنی و آجیل و شیرینی و میوه خوردیم و از هر دری سخن گفتیم. بعد هم من و پدرم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند