بایگانی ماهیانه: ژوئن 2011

از زمانی بی‌زمان -۲

‫ساکت نباش‬ ‫برقص‬ ‫حرف میخوام‬ ‫تشنه شدم‬ ‫حرف بزن‬ ‫داد میزنم‬ ‫اگه حرف نزنی‬ ‫داد میزنم‬ ‫من الان سلطنت میکنم‬ ‫الان هرچی من بگم هست‬ ‫تو باید گوش کنی‬ ‫وگرنه میکشمت‬ ‫مثل اون زن بدبختی که دیروز کشتمش‬ ‫که شوهرش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای از زمانی بی‌زمان -۲ بسته هستند

از زمانی بی‌زمان -۱

‫من دارم بین خطوط پرواز کننده‬ ‫پرواز کننده چی میشه فارسیش‬ ‫تایپ میکنم‬ ‫ایراد میگرم از نوشته های کوفتی تو‬ ‫چون اگه تو به همه اینها‬ ‫اینجوری که تو فنتزی ات هست از زن رها‬ ‫میرسیدی‬ ‫رها نبود‬ ‫قید بود‬ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای از زمانی بی‌زمان -۱ بسته هستند

چهارم ژوئن دوهزار و یازده

عادت داشتم ازش بپرسم که «من این آهنگ رو دوس دارم. مگه نه؟» یا «این همون آهنگی هست که من دوسش دارم؟» می‌خندید می‌گفت آره خنگول. الان یکی از اون آهنگا رو گذاشتم. اما خب نمی‌دونم همون آهنگی هست که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهارم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

The Rhythm of Highway 1

Its saturday afternoon, im driving naked under the rain Pacific in my right, Sierra in my left, smocking shit after shit writing in my head making love with the ocean breeze while driving, (i know, its illegal) heading nowhere any … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای The Rhythm of Highway 1 بسته هستند

سوم ژوئن دوهزار و یازده

I aint virgin anymore He was handsome all in red With a cute little tale and his black stick I lighted a candle, He was drinking Merlot and I was naked, All naked, He was laughing and I was crying … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سوم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

دوم ژوئن دوهزار و یازده

you know what scientists* say when you are crazy in love with someone and s/he doesn’t even care about your existence? They would say that it is not that important. You just happened to two be in different emotional stages. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

coding

Nobody reads my codes I used to love coding Nobody reads my codes anymore Nobody gives a shit about my coding anymore Now, I have a box of secrets Full of codes, full of codes I wrote for you, days … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای coding بسته هستند

اول ژوئن دوهزار و یازده

حالا همین امروز که من بعد از هزار سال رفتم استخر نفس نفس بعد از هر یه بار عرض رو رفتن باید می‌ایستادم نفس می‌گرفتم به خود تنبلم فحش می‌دادم تو باید می‌اومدی اونجا لب استخر می‌نشستی پاهاتو آویزون می‌کردی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای اول ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

هاله سحابی را هم بردند

من مرده ام و شب هنوز هم گویی ادامه همان شب بیهوده ست

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هاله سحابی را هم بردند بسته هستند