از زمانی بی‌زمان -۱

‫من دارم بین خطوط پرواز کننده‬
‫پرواز کننده چی میشه فارسیش‬
‫تایپ میکنم‬
‫ایراد میگرم از نوشته های کوفتی تو‬
‫چون اگه تو به همه اینها‬
‫اینجوری که تو فنتزی ات هست از زن رها‬
‫میرسیدی‬
‫رها نبود‬
‫قید بود‬
‫قید یک اسم دیگه‬
‫قشنگی این کوفتی زن بودن‬
‫اینه که همه این کار را رو بکنی‬
‫بخوابی‬
‫حس کنی‬
‫لذت ببری‬
‫همه اینکارا رو‬
‫وقتی بقیه فکر میکنن تو سوراخی‬
‫ولی تو نیستی‬
‫چه احتیاج به فریاده‬
‫فریاد رو مدل خودت درست کن‬
‫ببین‬
‫ای هو ا لات تو سی‬
‫ولی این فانتزی تو‬
‫من خراب نمیکنم‬
‫فانتزی تو رو‬
‫من هم الان با این کله در حال پرواز فاک‬
‫نمیتونم برات تیوری فاکینگ فمینیزم ببافمم‬
‫اگه زن بودی هم
‫هر زنی بودی‬
‫زیبا بودی‬

‫همونقدر که من و همه وسوسه های من زیبان‬
‫تو نمیفهمی‬
‫نمیفهمی لعنتی‬
‫واسه همین هست‬
‫که وسوسه باید بمونه‬
باید بمونه

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.