بایگانی روزانه: 27 آگوست 2010

امروز کوچیکم. خیلی کوچیکم. اونقدر که با یه خواب، به سبکی همون خواب، تا هزار سال قبل رفتم و اونجا گیر کردم به ساقه‌های سبز برنج و بر هم نگشتم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

خواب، خواب، خواب، … این خواب‌های لعنتی. نمی‌خواهم بیدار شوم. نمی‌خواهم از خواب‌هایم بیدار شوم. خواب دیدم مرا بغل کرده و اشک تمام پهنای صورتش را گرفته و می‌گوید دوستت دارم. دلم برایت تنگ شده. قلبم از دهانم بیرون آمده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند