بایگانی روزانه: 18 آگوست 2010

یه چیزی اینجای دلم، ببین، ببین، اینجا، اینجای دلم سنگینه. شاید هم خالی. اصلا یه خالی سنگینیه. نفس کم‌ می‌آرم و با اسپری سالبتامول می‌خوام خوب شم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

مرا می‌شناسد. بد می‌شناسد. می‌داند کدام آهنگ خرابم می‌کند، کدام عطر مست‌ترم می‌کند، کدام کلمه، کدام ناز صدایم را می‌بندد، کدام تن صدا مرا می‌لرزاند، کدام،‌ کدام، کدام… کی همه کارت‌هایم را رو کردم؟ می‌ترسم از این عریانی، انگار دست … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند