بایگانی سالانه: 2008

به مامانم اینها

چیزه. وقتی سفر و اینها تشریف می‌برید،‌ یه دفعه هفته دوم نیاید نگید چی خریدید واسه بچه‌تون. اونجوری تحمل بقیه سفر شما خیلی سخت‌تر می‌شه. دلتنگی و اینها البته دیگه…..

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای به مامانم اینها بسته هستند

آبان…آبان

من امروز فهمیدم که مهجور ترین ماه سال شمسی «آبان» است. شروع کنید به نام بردن اسامی ماه‌ها. همه ماها را زیاد می‌شنویم غیر از این «آبان» مهر که حق همه ماه‌‌های دیگر را به شدت خورده. خودم هم نمی‌دانم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای آبان…آبان بسته هستند

عکس‌های امامزاده طاهر را می‌دیدم که دوستی برایم فرستاده بود. ششمین سالمرگ احمد محمود بود دیروز. چند نفر مثل منند که جنوب ایران را ندیده‌آند اما به خاطر این مرد عاشق جنوبند؟ مثل من دوره‌ای دلشان می‌خواست تبعید شوند جزیره … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یک روز جرات آن‌را پیدا می‌کنم که نوشته‌های زمان مستی‌ام را با صدای بلند برای همه بخوانم. یک روز. و تو چه می‌دانی که دربی‌خوابی بیست و چهار ساعت گذشته (‌دقیقا بیست و چهارساعت گذشته) بر من چه گذشت و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

زنانگی گم شده

معرف زن بودن من چیست؟ دامنی که به پایم است؟ مردی که با او می‌خوابم؟ روژ لب قرمز؟ موی بلند؟ گریه‌های وقت و بی‌وقت؟ ناز کردن‌های گاه و بی‌گاه؟ سینه‌هایم؟ تکه گوشت وسط پایم؟ یعنی اگر من از امروز دامن … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای زنانگی گم شده بسته هستند

برای کلاس روش‌های تحقیق این ترمم، دارم روی نحوه برخورد با دانشجویان مسلمان و با حجاب دانشگاه کار می‌کنم. یعنی بازخوردی که این زنان از سوی بقیه دانشجویان، استادان و کارکنان دانشگاه می‌گیرند. روش تحقیقم مصاحبه‌های عمقی و گروه‌های متمرکزه. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

خدمت همکلاسی عزیزم

محمود جان، همکلاسی خوبم تلاش شما برای چرخاندن سر لپ‌تاپتان به سویی که من ببینمش قابل ستایش است. راستش را بخواهید بنده همان روز اول صفحه وبلاگم را شناختم. مثل بجه‌ام است دیگر. هرجا باشد می‌شنامش. اما الان دیگر هفته … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای خدمت همکلاسی عزیزم بسته هستند

Iranian Film Festival – San Francisco

اینجا هستم و دارم با رفقا خوش می‌گذرونم. جای شما خالی. بعد از چند سال دیدن خیابون‌های ایران و مردم و شوخی‌هایی از جنس خودمون و کلا همه چی ایران،‌ کلی داره می‌چسبه. تخصص من هم سینما نیست که در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Iranian Film Festival – San Francisco بسته هستند

What the Fuck??

دختر سیاسی،بهتر از پسر سیاسی است. مردان، انگار که برای حضور در معرکه‌ی سیاست به دنیا می‌آیند؛ اما زنان، بر این میدان منت می‌گذراند که پا در آن می‌نهند. هر جا زنی هست که به خاطر ×عدالت می‌جنگد، آن‌جا عطری … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای What the Fuck?? بسته هستند

یک پست مهاجرانه به عطا بدهکارم و یکی هم در مورد نامرئی شدن به راحیل خوبم به عطا: نمی‌دانم بیشتر از آنچه که اینجا و اینجا و اینجا نوشتم چه می‌توانم اضافه کنم. یک وقت‌هایی مثل حالا که دلم برای … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند