مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید
بایگانی ماهیانه: جولای 2008
یک دورهای غصه میخوردم اگر خانه تمییز نبود. اگر ظرفها دو روز توی ظرفشویی میماند. اگر مویی کف حمام میدیدم. یک دورهای غصه میخوردم اگر وقت غذا پختن نداشتم. اگر چیزی در یخچال نبود. اگر غذایی که میپختم بد مزه … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای بسته هستند
جنبش زنان ایرانی، جنبشی فراسوی یک حرکت محلی
گزارش همایش بنیاد پژوهشهای زنان که قولش را داده بودم: جنبش زنان ایرانی، جنبشی فراسوی یک حرکت محلی
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای جنبش زنان ایرانی، جنبشی فراسوی یک حرکت محلی بسته هستند
یک احوالپرسی سخت
وقتی به کسی که از زندان آمده مرخصی زنگ میزنی چه باید بگویی؟ رسیدن بخیر! خسته نباشی! غم آخرت باشه! خدا صبرت بده! چه باید گفت؟
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای یک احوالپرسی سخت بسته هستند
تصادف
نمیدانم اسم اینها تصادف است یا انرژی موجود در کیهان یا چه. دیشب تا صبح در خوابم بود و امروز دوستی از راه نیامده آهنگ من و او را زیرلب زمزمه میکرد. بعد از پنج سال به این آهنگ فکر … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای تصادف بسته هستند
استخوان اگر پودر نشود، آبدیده میشود. رشد میکند و قد میکشد. ….اگر پودر نشود
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای بسته هستند
حکایت من و تبخالهایم- قسمت اول
همین یکشبنه بود که با عزیزی حرف تبخالهای تاریخی من بود. مخصوصا در دورانی که عمران میخواندم. تبخالهایی میزدم به وسعت تمام صورت! یعنی کم نبود پایانترمهایی که همه فکر میکردند من خدای نکرده جذام گرفتهام. استرس آقا. استرس! اینجا … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای حکایت من و تبخالهایم- قسمت اول بسته هستند
کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان یا از حرصی که میخوریم
نقد کردن خیلی کار راحتیه. آدم بشینه رو صندلی راحت و بگه که اه اه. یعنی بهتر نمیتونست بشه؟ اما تا وقتی خودش یه قدم برنداشته در درست کردن چیزی، حرف زدن هم فایده نداره. نه تنها در این مورد، … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان یا از حرصی که میخوریم بسته هستند
شهرداری سن حوزه! خجالت! خجالت!
خوب به سلامتی و میمنت امروز بالاخره من برای وضعیت این پایی که روش زمین خورده بودم (در روز پایانی کنفرانس سن حوزه) رفتم کلینیک دانشگاه. خوب بود اولش. یعنی بعد از اینکه زمین خوردم یه دو روز درد داشت … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای شهرداری سن حوزه! خجالت! خجالت! بسته هستند
مکالمه سازنده
اون: یه چیزی میگم قول بده ناراحت نشی! من: اصلا از نظر روحی در شرایط نیستم که تحمل انتقاد داشته باشم! نگو. اون: باشه. پس خودم کفشات رو برمیدارم از روی میز ناهار خوری (با تاکید غلیظ روی ترکیب ناهار … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای مکالمه سازنده بسته هستند
گرونی آقا، گرونی
به طرز کاملا مشهودی صحبت کردن در مورد گرونی وارد مکالمات مردم شده. از قیمت بنزین شروع میشه و به مایحتاج عمومی و برای ما دانشجوها به شهریهها و قیمت کتابها و قهوه و چایی و اینها هم میرسه. معمولا … ادامهی خواندن
منتشرشده در بلوط
دیدگاهها برای گرونی آقا، گرونی بسته هستند