بایگانی سالانه: 2007

امر خیر فوری

فرض کنید یک آدمی – فارسی زبان البته- که چند سالی است دستش به هیچ کتاب فارسی نرسیده و خودش هم ندانسته که یک دفعه چطور چهار سال گذشت و یک کتاب فارسی هم نخواند, بلاخره از خواب خرگوشی بیدار … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای امر خیر فوری بسته هستند

من تشکر می کنم

خانم از شوهرش تشکر می کند که به او اجازه داده بعد از ازدواج وبلاگش را نگه دارد چرا که بعد از ازدواج خودش را متعلق به شوهرش می داند و بنابرین وبلاگ که متعلقه او بوده اکنون مانند او … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای من تشکر می کنم بسته هستند

Mirabelle Cafe

Mirrabelle کافه جدید من است. کافه نو است. این را دوست ندارم. اما سه دقیقه بیشتر با خانه مان فاصله ندارد و این عکس پایین هم گویاست که چرا نباید از دستش داد. نانهای فرانسوی خوبی هم دارد. سفارش کیک … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Mirabelle Cafe بسته هستند

مرا توقیف نکنید. من همیشه با مردان خوابیده ام.

نامه نوشته ام که چرا فیلترم کرده اید؟ من که دیگر حتی ماست هم نمی خورم. من مدتهاست نه چیزی می خورم نه چیزی می بینم و نه چیزی می گویم. کارم شده بروم از چایخانه ها عکس بگیرم و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای مرا توقیف نکنید. من همیشه با مردان خوابیده ام. بسته هستند

ویراستار

من یک ویراستار دارم. من یک ویراستار خوب دارم. من ویراستار خوبم را در یک روز بد پیدا کردم. ویراستار خوب به من گفت که بد ننویسم. ویراستار خوب خودش کم می نویسد. ویراستار من اولین نفری است که اینجا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ویراستار بسته هستند

Negro Park; Folsom, CA

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Negro Park; Folsom, CA بسته هستند

حافظه

زن بود و دو بچه. برایشان خانه گرفتیم. وسایل زندگی هم تا حدی که وسعمان می رسید. کارهای اداری شان را هم انجام دادیم. بیمارستان باید می خوابیدند, دغدغه های آن هم به کنار. کار برایش پیدا کردیم. بچه ها … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای حافظه بسته هستند

تخم ما و توپ آنها

این نوشته مخاطب خاص دارد. حالا هر دفعه در چت و ملاقات به رویم نیاورید و فکر نکنید بنده در ملا عام هم اینطور با شما برخورد می کنم. اتفاقا این دو خط آخر هم مخاطب خاص دارد. می گوید … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای تخم ما و توپ آنها بسته هستند

اگر قرار بود من هم سیزده تایی بنویسم بدون شک یکبار شماره سیزده ام می شد دوربین دیجیتال. خوب است البته. بقیه هم مرا دوربین به دست دیده اند و هم دیده اند که هر دفعه با چه شوقی گله … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Spices

روی ایوان نشسته ام و به گلهای سیبم نگاه می کنم. حالا دیگر کارم این شده که بروم برگ هایشان را بشمارم که کی زیاد می شوند. صدای در میاید. پیرزن همسایه است. با یک کارتون به بغل. می گوید … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Spices بسته هستند