مرا توقیف نکنید. من همیشه با مردان خوابیده ام.

نامه نوشته ام که چرا فیلترم کرده اید؟ من که دیگر حتی ماست هم نمی خورم. من مدتهاست نه چیزی می خورم نه چیزی می بینم و نه چیزی می گویم. کارم شده بروم از چایخانه ها عکس بگیرم و این جا را به خاطر پول یک ساله‌اش که جلو جلو داده‌ام فقط زنده نگه دارم.جواب داده اند که ما بی تقصیریم. دستور قوه قضاییه بوده برای وبلاگ شما.
حالا من مانده ام با ابهت این اسم قوه قضاییه. قوه قضاییه مگر همان جایی نبود که روزنامه تعطیل می کرد؟ یادم میاید. یک قاضی هم بود آن دوران. اسمش هم مرتضوی بود. ولی گمان نکنم به مرتضی علی و عدل و این افسانه ها ربطی داشت. روزنامه ها را هم شنیده ام تعطیل می کنند چون آدمهایی که اسمشان را آن تو می آورند نمی روند با مردان نمی خوابند. خب. این به من چه؟ من که همیشه با مردان خوابیده ام.
لابد مهم است انسانها در خانه شان چه می کنند. کی بود می گفت چهار دیواری اختیاری؟ اصلا بدهید دهانش را گل بگیرند. اگر باز هم کسی گفت بدهید اینبار قاطی ده پانزده نفر آدم دیگر آویزانش کنند. تمام هستی تو همان چهار دیواری ات است. ما چطور می توانیم به آن کار نداشته باشیم.
اصلا می دانی؟ کی گفته که سر مهم است؟ مگر نشنیدی که می گویند پا ستون بدن است. لابد آن چه که بین پاهای تو هم می گذرد چراغ همان چهار دیواری است دیگر. معلوم است که مهم است. ندیدی در خیابان اول به کمرت نگاه می کنند بعد به چشمهایت؟
اصلا چه اهمیت دارد تو داری از ادبیات حرف می زنی یا از سینما یا از ورزش یا از هر کوفت و زهر مار دیگری. مهم آن است که در خانه ات با که می خوابی. اصلا می خوابی یا اینکه چون هم خابه گیر نیاوردی داری از این حرفهای گنده می زنی؟ یادت رفته وظیفه اصلی ات چیست؟ هر روز که نباید این حرف ها را گفت.
حالا دوباره باید برایشان یک نامه بنویسم و بگویم که باور کنید من همیشه با مردان خوابیده ام. شاید رفع توقیف شوم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.