سعدی به سعی حال و روز- ۵

الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سعدی به سعی حال و روز- ۵ بسته هستند

سعدی به سعی حال و روز- ۴

چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می​رود

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سعدی به سعی حال و روز- ۴ بسته هستند

سعدی به سعی حال و روز- ۳

فراقم سخت می‌آید ولیکن صبر می‌باید

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سعدی به سعی حال و روز- ۳ بسته هستند

سعدی به سعی حال و روز -۲

دو چشم باز نهاده نشسته​ام همه شب

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سعدی به سعی حال و روز -۲ بسته هستند

سعدی به سعی حال و روز -۱

کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی‌دانم

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سعدی به سعی حال و روز -۱ بسته هستند

دهم ژوئن دو هزار و یازده

کجا دانند حال من سبک‌باران ساحل‌ها

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دهم ژوئن دو هزار و یازده بسته هستند

نهم ژوئن دو هزار و یازده

درد می‌کند بدجور

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نهم ژوئن دو هزار و یازده بسته هستند

هشتم ژوئن دوهزار و یازده

دکتر گفته سربچه بالاست. زایمان سخت می‌شه. می‌ترسم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هشتم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

هفتم جون دوهزار و یازده

همین الان
همین‌جا، بغل من
همین الان لازمت دارم
همین الان

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هفتم جون دوهزار و یازده بسته هستند

ششم ژوئن دوهزار و یازده


سالها رفتند و من دیگر ندیدم
سروری نه ، قراری نه ، بهاری نه

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ششم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند