بایگانی نویسنده: لوا زند

گاهی مچ خودمو می‌گیرم که ادای آدم‌های منطقی رو در میارم، و سعی هم می‌کنم باشم،‌ ولی بعد بر اساس دلم رفتار می‌کنم. می‌فهمم خب از نظر فیزیکی شدنی نیست، فاصله هست. چه می‌دونم طرف حرف دلشو زده. حرفش منطقا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

“Dont take me wrong, I like your body, i like you, Although i would fuck you more if you were thiner.” He said. “He s just honest” she thought, smiled and swallowed the pills. All of them.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

«مرسی که کلمه واست مهمه.»   *بهتر از این چه تعریفی می‌شه از کسی کرد؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

(+) اینجا برای کسی ساخته شده است … کسی که هر شب وقت مسواک زدن قبل خوابش ، تازه بیدار میشود راه میرود و با سگش حرف میزند خوابش را سالها پیش روی ملحفه ی هتلی جا گذاشته همان هتلی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

خاطره نسازید. از نصحیت‌های من به نوه‌های خیالی‌ام.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یه چیزی که تو خارج پیدا نمی‌شه، آدم پایه واسه نمایشنامه خونی هست. من یه چند بار سعی کردم گروه کتاب/ نمایشنامه‌خونی راه بندازم، هر بار آدما دو بار اومدن بعد تنبلی کردن. دلم آرش خوانی می‌خواد.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

قرار است سه هفته نه الکل باشد، نه قهوه. لورکا را بردم که لب دریا راه برویم. نامجو زلف را می‌خواند توی گوشم و من یک دفعه دلم می‌خواست دست‌هایم را باز کنم و بگردم دور خودم. لورکا هم با … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

This is a mistake and I know I should not make it, but we all know I will.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

knowing its a bad idea, doesnt make it any less bad.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

توی خواب دیدم که بهم تکست داده که : نپر. فکر کنم قبلش قرار بود من بذارم و برم و اون توی خواب بهم گفته بود که تنها میشه و بعد هم گفته بود که نپرم. حسین‌ اینا دارن اسباب … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند