بایگانی ماهیانه: اکتبر 2011

A moment of madness It’s happened before It could turn into sadness or a civil war You’ve got me changing all i ever thought When you first got so mad lost your rag Trying to save some trees Angry cries, … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

سیزدهم اکتبر دو هزار و یازده

هنوز تلفن موبایل ندارم. یه آیفون چهار پیدا کردم از کرگزلیست به طرز غریبی ارزون. گفتم لابد دزدیه. بعد گفتم گناهش مال یارو دزده است. من پولش رو می‌دم. رفتم بخرمش سیم کارت نمی‌رفت توش. شب بود. حول و حوش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سیزدهم اکتبر دو هزار و یازده بسته هستند

من که برم تو حتی خبردار نمی‌شی یه روز می‌نویسی این آخر هفته بریم بیابون بعد من دیگه نیستم من خود بیابون شدم. تو می‌گی ای بابا. پس مراقب خودت باش

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

می‌خواستم امشب شروع کنم یه کتاب بنویسم الان نمی‌شه می‌خوابم بخزم زیر پتو به تو فکر نکنم و بخوابم

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

همیشه همیشه همیشه یکی هست. یکی هست که به تو ارجحیت داره. قبلا بوده. هنوز هم هست. هرچی نباشه بازم هست بازم هست. هست. مگه نه؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دوازدهم اکتبر دو هزار و یازده

یکی نیست بهم بگه الاغ. خاک تو سر. بدبخت. می‌مردی چهارتا عکس می‌گرفتی وقتی لخت بود که الان اینطور به ضجه زدن نیافتی. الاغم دیگه. الاغ.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوازدهم اکتبر دو هزار و یازده بسته هستند

یازدهم اکتبر دو هزار و یازده

فک کن بریم یه جا نزدیک رد وود یه مزرعه بخریم. یه مزرعه که توش یه خونه هم داشته باشه. خونه درب و داغون باشه. مزرعه پر از علف‌های هرز. بعد مزرعه رو تمییز کنیم. شمعدونی بکاریم دورش. درخت سرو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یازدهم اکتبر دو هزار و یازده بسته هستند

دهم اکتبر دو هزار و یازده

یکی از ایمیل‌های دو سال قبلم بهش رو فوروارد کرده بهم نوشته لعنتی که یه روز اینقدر دوسم داشتی. چرا اینقدر زخم می‌زنی آخه؟ تو که می‌دونی چی شد و چرا شد. چرا اینقدر زخم می‌زنی آخه؟ درد تموم میشه. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دهم اکتبر دو هزار و یازده بسته هستند

نهم اکتبر دو هزار و یازده

که آدم محکم بغلش کنه محکمِ محکمِ محکمِ که در گوشش یواش بگه جان دلمی که یواشِ یواشِ یواش

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نهم اکتبر دو هزار و یازده بسته هستند

هشتم اکتبر دو هزار و یازده

چه خونه‌ام خالی شده چه بغلم خالی‌تر

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هشتم اکتبر دو هزار و یازده بسته هستند