بایگانی روزانه: 27 جولای 2011

بیست و هفتم جولای دوهزار و یازده

یه اتاقی گرفتم تو یه خیابونی تو مرکز شهر. دیواراش فیروزه‌ایه. مثل حمام‌های عمومی زمان جنگ. اب گرمش هم امروز قطع بود. لباسامو هم دادم بشورن. نشستم زیر پتو. یه قطره اشک هم زیر چشم سمت چپ جمع شده نمی‌افته … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بیست و هفتم جولای دوهزار و یازده بسته هستند