بایگانی ماهیانه: ژوئن 2011

بچه همسایه گریه می‌کنه خیلی بلند، خیلی خیلی بلند.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

شانزدهم ژوئن دوهزار و یازده

تابستانی در قرن‌ها قبل

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای شانزدهم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

یادداشت‌های پراکنده در سفر-۱۷

تا صبحش باهم مسئله ریاضی حل کرده بودیم. چرا ریاضی؟ چرا مسئله؟ چرا کلاس درس؟ نمی‌دانم. خواب بود. اما هر چه بود بهترین جلسه مسئله حل‌کنی عالم بود. اصلا همین که کنارش بودم مغزم مشغول خودش و ریاضی بود خوب … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یادداشت‌های پراکنده در سفر-۱۷ بسته هستند

پانزدهم ژوئن دوهزار و یازده

از دوهزار مایل جاده باز برگشته‌ام به خانه‌ام، با مغز و جانی کاملا کاملا به گا رفته از دو هزار مایل صدای این بشر.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پانزدهم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

چهاردهم ژوئن دوهزار و یازده

باشد. قبول. اعتراف می‌کنم که عاشق این بازی شدم در سرم، نه عاشق تو اما این را هم، بسیار متکبرانه، اعتراف می‌کنم که به طور خطرناکی خوب بازی می‌کنم. از خود جده‌ام هم بهتر اغواگری می‌دانم. حواست باشد، وا بدهی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهاردهم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

سیزدهم ژوئن دوهزار و یازده

June 13, 2011 Klamath River, CA (+)

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سیزدهم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

دوازدهم ژوئن دوهزار و یازده

Crescent City, CA June 12, 2011 (+)

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوازدهم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

سعدی به سعی حال و روز- ۹

بیم مات‌ است در این بازی بیهوده مرا

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سعدی به سعی حال و روز- ۹ بسته هستند

سعدی به سعی حال و روز- ۸

چو سیل از سر گذشت آن را چه می​ترسانی از باران

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سعدی به سعی حال و روز- ۸ بسته هستند

همچنان سعدی به سعی حال و روز- ۷

دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای همچنان سعدی به سعی حال و روز- ۷ بسته هستند