شبانه-یکشنبه

با همه سرمایی بودنم، همیشه یه جورایی منتظر زمستونم واسه این لباسهای زمستونه. ژآکت و پلوور و چکمه کرکی و شال‌گردن و کلاه‌های رنگی. البته زمستون ما هم اینجا همچی زمستون نیست، در حد یه ژاکت بپوش رو لباسات، اما باز هم خوبه. یه پلوور هفت رنگ درشت‌باف می‌خوام که آستیناش رو انگشتامو بگیره با یه دونه پتوی زرد که خودمو توش بپیچونم برم گوشه مبل قرمزمون جمع شم. چه خوشگل می‌شم ها.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.