شانزدهم آگوست دوهزار و یازده

انگار که دوباره خالی شده باشم از کلمه. باز هم نظم و ترتیب و خیابان‌های سبز بدون آشغال و مردم تمیز حمام کرده منظم ایستاده در ایستگاه‌های وقت‌های معین. همه چیز سر جای خود، بدون تغییر، بدون ترس و بدون هیجان.
وین زیباست. مثل همیشه. اما من دلم باز هوای پراگ را کرده. با دوستی رانندگی می‌کنیم به سمت پراگ. شاید سر راه انگور هم دزدیدیم از تاکستان‌های چک.
یک هفته ای می‌مانم پراگ. کارهایم عقب مانده است. بی‌پولم. اما از اینکه اینهمه جلویم سفید است خوشحالم. یک انرژی آرام خوبی دارم. انگار هر کاری را که اراده کنم می‌توانم انجام دهم. راستش این است که می‌توانم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.