هفدهم آگوست دو هزار و یازده

چه معنی دارد وقت‌هایی که من پراگ نیستم، این صاحب‌خانه‌هایم بروند توی اتاق من!
نه تنها کامپیوتر و کتابخانه‌شان را گذاشتند توی اتاقم، بلکه لباس‌هایشان را هم پهن می‌کنند آن تو خشک شود. انگار نه انگار که این اتاق به اسم من زده شده.
میم امروز داشت می‌رفت بیرون گفتم خب منم بیام. گفت. نه. حوصله‌ات رو ندارم. این چنین رفقایی داریم ما. هنوز هم بیرون است. من گرسنه‌ام و هرچه خیارشور در خانه‌شان بود خوردم. تخم مرغ هم ندارند. امیدوارم آن یکی میم الان اینها را بخواند شب با دست پر برگردد خانه. چقدر خیارشور خالی بخورم.
از این وبلاگ به عنوان وسیله آبروریزی جهانی استفاده می‌کنم. حواستان باشد چه کسی را به خانه‌تان راه می‌دهید.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.