هفدهم جولای دوهزار و یازده

بیروت- ۲
بعد از هوا کردن پست دیروز، اقای صابخونه‌ام که جین بود،‌ یعنی بعد فهمیدن جان یا همون ژان فرانسوی هست و به خارجی‌ها میگه جین، اومد دنبالم که بریم بیروت گردی. این آقای جین خودش معماره و خب چه کسی بهتر از یه معمار برای نشون دادن شهر به آدم تازه وارد.
اول رفتیم کرم زیتون. کرم زیتون در دل محله (یا منطقه) اشرفیه مثل یک جزیره کاملا جداست. یعنی یک گتوی هست تو دل شهر. یه جور جای عجیبی که به طرز غریبی مفاهیم فضای خصوصی و عمومی توش قاطی شده. کوچه ای که ازش رد می‌شی، ایوون یه خونه دیگه است و خونه‌ها هی بالای هم ساخته شدند. جین توضیح داد که چون اینجا اول کمپ بوده و مردم تو چادر زندگی می‌کردند کوچه‌کشی مرتب داره. خونه ها جای چادرها بنا شدند. اول جای ارمنی‌های پناهنده بوده،‌اما بعد ارامنه از اون منطقه رفتند و الا اکثر کارگان کشورهای جنوب شرقی آسیا و افریقا ساکن اونجا هستند. فضای غریبی بود. این آقای جین توضیح داد که پروژه پایان نامه‌اش یک نقشه جدید برای این منطقه بوده که همین فضای زندگی خانوادگی حفظ میشه (چون اونجا معمولا یک خانواده- به معنای همه فامیل- تو یک کوچه- یعنی خونه‌های روی هم روی هم- زندگی می‌کنند) اما حریم خصوصی بیشتری لازم داره.
اشرفیه و کرم الزیتون تو بخش شرقی شهرن که (اغلب)‌ساکنانش مسیحی هستن و بخش غربی بخش اسلامی نشین شهره. یه دیوار ناپیدایی هم بین این دوبخش هست به اسم دیوار سبز. جریانش هم ظاهرا این بوده که موقع جنگ داخلی چون کسی از اینور به اونور نمی‌رفته خیابون بین این دو بخش پر از علف و درخت میشه. اسم دیوار سبز روش مونده.
این اقای جین گفت که دو ملت (مسیحی و مسلمان)‌ با صلح و صفا باهم زندگی می‌کنند و خیلی هم به این صلح و صفا می‌نازند، اما اگه وارد خونه‌ها بشی میبنی که به شدت این جدایی حس میشه و روش تاکید می‌شه. مسلمونا مسیحیها رو می‌شناسن و برعکس و کمتر تو محله‌های هم افتابی میشن.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.