بیست و هشتم ژانویه دو هزار و یازده

چرا می ایم اینجا با صدای بلند اعتراف می کنم؟ مرده شور این تیوری ها را ببرند که توی وبلاگ هم می خواهیم شخصی بنویسیم به
تحلیل وایمان می دارد. نیم فاصله و همزه و ویرگول ندارم ظاهرا روی این کامپیوتر. طبق تیوری ها روزمره نوشتن و با صدای بلند به لحظه های روز اشاره کردن مثل همان اعتراف یک شنبه پیش کشیش است. یک لذتی به معترف می دهد که بقیه را شریک لحظه های خصوصی خود می کند و یک کیفی هم به جناب کشیش که خودش را غرق این لذت گناه طرف می کند. حالا نمی گویم شما هم این فرم ولی لابد یک چیزهایی هست که اینجا را می خوانید. در هر حال هرچه که باشد و این اعتراف هم باشد تا اطلاع ثانوی هر روز یکشنبه خواهد بود. معترف خوشحال کشیش خوشحال. انگار آدم رو به روی هزار نفر نشسته همه را وادار می کند به حرف هایش گوش بدهند. همان خود محوری/ خود مرکز بینی که گفتم است. کجا از اینجا بهتر که آدم بشیند هر شب از خودش بنویسد و بخش نظرات را هم ببندد که مبادا صدایی از کسی در بیاید. حالا هر از چندگاهی هم بیاید خودش را تحلیل کند که من واقفم ها. اما شما همچنان گوش کنید. شاید همه این دوباره خصوصی نوشتن ها علتش همان جلب توجه باشد یا جلب ترحم یا هرچه که هست. این در هر حال خود شناسی امروز بود. تیوری ها می گویند جریان این است. ما خانووممون هنوز بهمون یاد نداده چطوری اینا رو نقد کنیم و باید دربست قبول کنیم مگر اینکه علت درستی واسه ردش داشته باشیم که من ندارم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.