زرین

نوشتن از تن‌فروشی کار سختی‌ است. یعنی نوشتنی که نشان دهد قضاوتی درکار نیست کار سختی است. همیشه فکر می‌کردم برای من تن‌فروشی هم مثل مدل شدن است. هردو دارند پول تنشان را می‌خورند. مثل بقیه که از راه دیگر قابلیت‌هایشان کسب‌ درآمد می‌کنند. درست است که این تن فروشی اغلب به اختیار نیست و یک مافیای بزرگ پشت پرده است و خیلی از این آدم‌ها هیچ راه‌ دیگری ندارند و زندانی این مافیاها هستند، اما عقیده‌ام این است که کسانی هم هستند که خودشان انتخاب می‌کنند از این راه کسب‌ درآمد کنند. مثل خیلی‌ها که می‌خواهند مدل شوند، یا وکیل یا معلم یا راننده کامیون.
دیشب یک فرصت دوساعته رانندگی تنها داشتم که به شخصیت «زرین» در فیلم «زنان بدون مردان» ساخته شیرین نشاط، که اقتباسی آزاد از رمانی به همین اسم از شهرنوش پارسی‌پور است، فکر کنم. بین شخصیت‌های فیلم، من کمترین ارتباط را با زرین ، که تن‌فروش نحیفی در یک فاحشه‌خانه بود، برقرار کردم. در حالیکه بودند لحظاتی در زندگی‌ام که من هم دامنم را بالا زده‌ و چشمانم را بسته‌ام. گیرم که پولی درکار نبود، یا تن‌فروشی به معنای کسب درآمد نبود، اما تن‌فروشی برای کسب رضایت و توجه بود.
من تنم را دوست دارم. از برهنه بودن لذت می‌برم. وقت‌هایی که خوبم و سرحال، دلم می‌خواهد برهنه باشم. فکر کردم آیا به خاطر این دوست‌داشتن تنم است که فکر می‌کنم برای کسب درآمد نمی‌فروشمش؟ این فروختن تن، به معنای سکس، چه فرقی با فروختن تن، به معنای مدل شدن، دارد؟ آیا مدل‌ها لباس و کیف و کفش و ساعت و ماتیک را می‌فروشند نه بدنشان را؟ مدل‌هایی که برهنه‌اند چطور؟ آیا اگر قابلیت مدل شدن داشتم، بازهم به این فکر می‌کردم که چون بدنم را دوست دارم حاضر نیستم این‌کار را بکنم؟ صادق باشم جواب منفی است.
این تفاوت بین نشان دادن تن، برای لذت بردن طیف وسیعی از مخاطبان و وسوسه آنها به خرید کالایی که بر این تن است، و اجازه دادن به کس دیگری که از این بدن کسب لذت کند برای ارضا شدن چیست؟ آیا آن مدل‌ها نمی‌دانند که آدم‌های بسیاری با تصویرشان خودارضایی می‌کنند؟ فرق بین‌ این دو چیست؟ همه اش همان باورهای است که ذهن ما را شکل داده؟ غیر از این چه می‌تواند باشد؟
***
فیلم پر از عکس بود. برش‌های تیز و بی‌رنگی‌های تند. بازسازی معرکه فضاها، فضاهای داخلی و آن باغ و صدای اذان مدام در پس‌زمینه. روایت شیرین نشاط را هم از کتاب دوست داشتم. در کل از فیلم لذت بصری زیادی بردم. یک گپ مفصل، طولانی و خودمانی هم با کارگردان در مورد فیلم و هم در مورد عکس‌هایش داشتم که شاید نوشتمش.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.