نصفه شبه. از خواب بیدار شدم و نمی‌تونم دیگه بخوابم. خونه یکی از دانشجوهای اینجام. دختره تاتر می‌خونه با زیرشاخه‌ مطالعات زنان. سه بار هم گفت داره روی چه موضوعی کار می‌کنه. یادم نمونده. بیدار شدم و دیدم دلم مثل سگ گرفته. به خودم نگاه می‌کنم و می‌بینم چقدر ازش بدم میاد. باید تا ظهر اینجا بمونم و بعد برمیگردم خونه.
از دوشنبه می‌رم سرکار.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.