بایگانی دسته: بلوط

شانزدهم مارچ دو هزار و بیست

یه نامه سرگشاده نوشتم امروز در مورد اینکه اگه با هنرمندی قراردادی داشتید و به علت کرونا برنامه‌تون کنسل شده، حواستون باشه که اگه می‌تونید حق قرارداد رو پرداخت کنید. در یک کلام، آدم باشید. بی‌شعور نباشید. متنش رو می‌ذارم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای شانزدهم مارچ دو هزار و بیست بسته هستند

چهاردهم مارس دوهزار و بیست

You used to be alrightWhat happened?Did the cat get your tongueDid your string come undoneOne by oneOne by oneIt comes to us allIt’s as soft as your pillow

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهاردهم مارس دوهزار و بیست بسته هستند

سیزدهم مارچ دوهزار و بیست

به تراپیستم غر زدم که من یک عمر از همه چی تند تند گذشتم و خودمو از احساساتم جدا کردم. تو که نباید بذاری من همینطور بگذرم. وظیفه تو هست که مشاوره رو هدایت کنی. حالا داره یه چیزایی رو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سیزدهم مارچ دوهزار و بیست بسته هستند

دوازده مارچ دوهزار و بیست

قشنگی‌اش هنوز نفسمو بند میآره. خرابی که منم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوازده مارچ دوهزار و بیست بسته هستند

یازده مارچ دو هزار و بیست

امروز یادم اومد (در واقع به یادم آورد) که خودم رئیسم و می‌تونم کلاس‌ها و جلسه‌ها رو کنسل کنم یا آنلاین برگزار کنم. فردا روز اول کلاس رقص دخترهای دبیرستانی و روز اول کلاس هنرهای دستی خانم‌های افغان در یک … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یازده مارچ دو هزار و بیست بسته هستند

دهم مارچ دوهزار و بیست

وبلاگ شده «زمان شاه» ما. ذکر خیرهای ما بر می‌گرد به زمان وبلاگ‌ها. -امروز تراپیستم یک سوالی پرسید که برای جواب‌دادنش بر می‌گشتم به زمان وبلاگ‌ها و یک جوری توضیح می‌دادم دنیایی را که سخت است برای کسی را که … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دهم مارچ دوهزار و بیست بسته هستند

نهم مارس دوهزار و بیست

نزدیک به یک سال است درگیر یک ماجرای عجیب و غریب و ناخواسته‌ای هستم/هستیم. هربار فکر می‌کنم که تمام شده است اما تمام نمی‌شود. همین امروز فکر می‌کردم که دیگر وقتش شده است که در موردش بنویسم، اما باز یک … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نهم مارس دوهزار و بیست بسته هستند

هشت مارس دو هزار و بیست

همه میدانند همه میدانند که من و تو از آن روزنهٔ سرد عبوس باغ را دیدیم و از آن شاخهٔ بازیگر دور از دست سیب را چیدیم

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هشت مارس دو هزار و بیست بسته هستند

آرت‌توگدر کجای کار است؟ جای خوبی است. البته من یکی دوسالی هست که دارم این را می‌گویم، اما الان جایی هست که یواش یواش اسممان دارد در این منطقه مطرح می‌شود. من کار در CERI را نیمه وقت کردم و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

سی و نه سالگی

امروز سی و نه سالم شد. دیشب در عالم هایی به خودم گفتم بیا ببین تا چهل سالگی می‌توانی برگردی به نوشتن یا نه. نوشتن برای تشویق، نوشتن برای تنبیه، نوشتن برای گریه در سال کرونا. مشکل من با نوشتن … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سی و نه سالگی بسته هستند