بایگانی روزانه: 30 آوریل 2012

شهرها برای من با عطر و بوی شان معنا پیدا می کنند. یعنی من هر وقت وارد شهر تازه ای می شوم، یکی دو ساعت اول را به پیدا کردن رایحه ای که آن جا را در ذهنم ماندگار می … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

خب اینا هم شاهکارهای دیروز پریروزم بودن: منا رانندگی می‌کنه تو برکلی هستیم. یه جا پشت چراغ وایستادیم. من می‌گم. اا. این پسره تو پیاده رو من میشناسم. اسمش هست علیرضا. از ایناست که اینجا بدنیا اومده. فارسی خیلی بلد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

فکر می‌کردم اون دفعه که به یارو گفتم من شما رو یه جا دیدم بعد کاشف به عمل اومد خونشون یه شب بیهوش خوابیده بودم، بدترین اتفاق ممکنه در این راستای فراموشکاری و مخصوصا اسم به خاطر نداشتن‌های من، اما … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

My Heart’s Shape These Days

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای My Heart’s Shape These Days بسته هستند

این را می‌نویسم بابت ثبت در تاریخ که من تمام این روزها خودم را سانسور می‌کنم و هیچی نمی‌نویسم از آنچه که دارد در کله‌ام و در زندگی‌ام می‌گذرد. می‌نویسم که دفعه بعد که ادعا کردم همه چیزم را می‌توانم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند