بایگانی روزانه: 17 ژانویه 2012

به طور خیلی جدی من مخالف هرگونه قانون‌گذاری در خصوص نحوه پوشش آدم‌ها هستم. ما با لباس بدنیا نمی‌آیم. اگه بخواهیم بتونیم اون چیزی رو که می‌خواهیم بپوشیم و اگه نخواهیم هم اصلا نپوشیم. خیلی طول کشید تا من با … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

از اول باید چشم تو چشم نگاه می‌کردم. حریف می‌خواد.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اصغر…

چشامو روشن کردی اصغر خونه‌ات آباد. آب و نونت به راه.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای اصغر… بسته هستند

با عریان نشستیم شمردیم، دیدیم من فقط سه تا آدم تو زندگیم اسم داشتند/ دارند. بقیه همه یه اسم من درآوردی دارن. یعنی حتی ممکنه اسمشون یه لحظه یاد آدم نیاد. * فقط اشتباهمون این بود که نباید کشفیاتمون رو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

پرستو، مرضیه،…

دلم گودر می‌خواد. شب بلاست و آدم تنها جایی که می‌تونه باشه باید گودر باشه. لااقل می‌تونستم جوک بسازیم. با هم گریه خنده کنیم. نوروظی بگه رسولی رو هم بردن و تو نیامدی. راستی الان رسولی داره چه داستانی می‌نویسه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پرستو، مرضیه،… بسته هستند

آره دخترم. یه روزایی بود که ما صبح تو تخت، چشامونو باز می‌کردیم، خبر دستگیری یه دوستمون رو می‌خونیم، بعد زنگ می‌زدیم فقط می‌گفتیم فاک، بعد توی اتوبوس توی راه مدرسه، خبر دستگیری یکی دیگه رو. آره دخترم. ما همچین … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تازه من خودم میدونم که وقتی میخوای آدرس بنویسی لازم نیست اولش سه تا دابلیو بذاری. فقط حالم گردانیده شده بود، نتونسم جوک رو برسونم. هرچند که هیچ اهمیتی هم واسم نداره. بعله.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

هفدهم ژانویه دو هزار و دوازده

– تازه من می‌دونم تو کی واقعی هستی کی خیالی -چطوری؟ -خیالی‌ات مهربونه، واقعی‌ات ناجنس

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هفدهم ژانویه دو هزار و دوازده بسته هستند