بایگانی سالانه: 2011

دهم ژوئن دو هزار و یازده

کجا دانند حال من سبک‌باران ساحل‌ها

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دهم ژوئن دو هزار و یازده بسته هستند

نهم ژوئن دو هزار و یازده

درد می‌کند بدجور

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نهم ژوئن دو هزار و یازده بسته هستند

هشتم ژوئن دوهزار و یازده

دکتر گفته سربچه بالاست. زایمان سخت می‌شه. می‌ترسم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هشتم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

هفتم جون دوهزار و یازده

همین الان همین‌جا، بغل من همین الان لازمت دارم همین الان

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هفتم جون دوهزار و یازده بسته هستند

ششم ژوئن دوهزار و یازده

سالها رفتند و من دیگر ندیدم سروری نه ، قراری نه ، بهاری نه

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ششم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

پنجم ژوئن دوهزار و یازده

یه مقاله‌ای نوشته بودم در خصوص اهمیت آموزش جنسی در ایران و اینکه چقدر و چرا ایران به این نوع آموزش‌ها احتیاج داره. یه جایی هم صحبت کرده بودم از اینکه خیلی از زن‌های ایرانی بدنشون رو نمی‌شناسن و با … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پنجم ژوئن دوهزار و یازده بسته هستند

از زمانی بی‌زمان- ۹

‫به همون خدای مادر جنده ای که نیست‬ ‫وقتی میگم نمیفهمی‬ ‫حق دارم دیگه‬ ‫بابا‬ ‫مسسله اون بوسه کوفتی نبود‬ ‫یعنی بود‬ ‫وسوسه خالص بود‬ ‫سکس بود‬ ‫یعنی چطور بگم‬ ‫ای مرده شور کلمه رو ببرن که نیست‬ ‫یعنی اون … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای از زمانی بی‌زمان- ۹ بسته هستند

از زمانی بی‌زمان- ۸

‫هیچی به من ربطی نداره‬ ‫من لابد هستم یه جایی‬ ‫اون وسط‬ ‫تو خیالای تو‬ ‫تو هستی‬ ‫تو خیالای من‬ ‫همین‬ ‫نزدیک نباید بشیم‬ ‫دور باید بمونیم‬ ‫نباید ببوسیم‬ ‫نباید تن بدیم‬ ‫نباید هیچ‬ ‫هیچ‬ ‫هیچ‬

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای از زمانی بی‌زمان- ۸ بسته هستند

از زمانی بی‌زمان- ۷

‫ببین حاجی‬ ‫من نمیخوام برینم به فانتزی ات دوباره‬ ‫ولی من اینا نیستم‬ ‫بابا من هم یه بدبخت مثل بدبختای دیگه‬ ‫زیادی بزرگش نکن ‫من کوچک‬ ‫من گناهی‬ ‫محتاج بغل‬ ‫محتاج تن‬ ‫من کوچولوی بی دفاع گناهی‬ ‫که جمع شدم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای از زمانی بی‌زمان- ۷ بسته هستند

از زمانی بی‌زمان-۶

‫دارم قهقهه میزنم‬ قهقهه ‫من همبازی خوبی انتخاب کردم‬ ‫بالاخره یه حریف پیدا کردم‬ ‫من تو آسمونم ‫من الان تو آسمونم ‫یک شیطان پیدا شد بالاخره یکی ‫یکی تونست بیاد بگه من هم شاید‬ ‫ببین‬ ‫شاید‬ ‫شاید‬ ‫هنوز نمیدونم‬ ‫اومده … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای از زمانی بی‌زمان-۶ بسته هستند