پنجم ژوئن دوهزار و یازده

یه مقاله‌ای نوشته بودم در خصوص اهمیت آموزش جنسی در ایران و اینکه چقدر و چرا ایران به این نوع آموزش‌ها احتیاج داره. یه جایی هم صحبت کرده بودم از اینکه خیلی از زن‌های ایرانی بدنشون رو نمی‌شناسن و با مقوله تن غریبه‌اند (طبعا بر اساس تحقیقات محدود انجام شده.)
الان استادم نظراتشو در خصوص مقاله برام نوشته و یک‌جاش گفته که باید حواسم باشه که از ادبیات کلنیالیستی استفاده نکنم و فکر نکنم که زنان باید بدن خودشون رو «کشف» کنند و اینکه اگر آینه به دستشون داده بشه که واژنشون رو ببینن و بشناسنش (این رو من توی مقاله نیاورده بودم) مثل اینه که دارن راهنمایی می‌شن به به تسخیر درآوردن تنشون که این یک امر غربیه و ادبیات کلنیالیستی غربی در زمینه پزشکی در کشورهای جهان سوم رو تقویت می‌کنه.
می‌خوام سرم رو بکوبم به دیوار. تمام زورم رو دارم می‌زنم که تو این رشته کاملا کاملا تئوریک یه راهی واسه کار عملی و در حقیقت با مردمی که وجود خارجی دارند انجام بدم. هی می‌گم خب این تئوری‌ها رو بخون و یاد بگیر اما کلا شرایط و وضعیت رو یادت نره که همین چند سال قبل بین مردای پایتخت ۴۱ درصدشون فکر می‌کرد که از کاندوم میشه چندباره استفاده کرد (مهران و دیگران ۲۰۰۳) و این الان چقدر تغییر کرده مثلا؟ و می‌گم یادت نره که تو این مملکت دخترایی واسه اینکه نمی‌دونن پریود چی هست خودکشی می‌کنن (مشاهده شخصی) و داستان کاندوم توری دست دوز واقعا می‌تونه اتفاق افتاده باشه و هزارتا چیز دیگه که خودمون می‌دونیم وضع چطوره و تا باهاش رو به رو نشیم کاری براش نمی‌تونیم انجام بدیم.
بعد اینا میان می‌گن که نکنه بهشون بگی بدنشون رو تسخیر کنن. بابا جان. تسخیر کجا بود؟ شوهر دوستم بهش می‌گه موقع سکس حرف زدن کار جنده‌هاست. عمه چهل ساله من تو قلب آمریکا به خاطر ترس از سکس ازدواج نمی‌کنه و خود من وقتی اولین بار پریود شدم فکر می‌کردم تنبیه خداست واسه اینکه من عاشق پسر همسایه شدم و .. الان من دارم یکسان به همه نگاه می‌کنم یا تو دکتر هارت هرتون؟

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.