بایگانی ماهیانه: ژانویه 2009

خانه شماره چهار خیابان سی‌و دوم

مادام نمی‌دانست دلبسته مشتری هرشب جوانترین فاحشه‌ی خانه شدن هم مشتری را خواهد پراند هم فاحشه جوان را

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای خانه شماره چهار خیابان سی‌و دوم بسته هستند

پیشنهاد یک کتاب

گلوین در این کتاب بحث می‌کند که برخلاف نظریات شایع که جنگ در فلسطین و بین اعراب آن منطقه و اسرائیلیان یک نبرد مذهبی هزاران ساله است ( و در نتیجه راه حلی هم ندارد) محصول مدرنیسم قرن نوزدهم و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پیشنهاد یک کتاب بسته هستند

از سفری که یکی‌ دوماه قبل به واشنگتن داشتم شروع شد. عقربه بنزین ماشین به «خالی» رسیده بود. یعنی از آن هم گذشته بود. اما چراغی روشن نمی‌شد. یعنی حداقل من اولش ندیدمش. بعد به خودم گفتم عجب ماشین خوبی. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

پنجره

می‌تونست یه روز معمولی باشه. مثل همه روزهای اول بعد از تعطیلات. می‌تونست همون ساعت چهار، وقتی دفتر خالی شده بود، کامپیوترها رو خاموش کنه، سرکی به اتاق‌ها بکشه، درها رو ببنده، سوار آسانسور بشه، دکمه طبقه اول رو بزنه، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پنجره بسته هستند

یک ماه بعد که خاکستر مادرم را رسما تحویل گرفتم ظرف خاکستر را نزد دایی‌ام ، به باغ او و به کنار برجک سوزنبانی، که در باغ به پا کرده بود، بردم و دایی‌ام به دیدن ظرف خاکستر ندا داد: … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای … بسته هستند

شبانه – جمعه

مدت‌هاست دلم می‌خواد یه کاری واسه دل خودم بکنم. کاری که هدف خاصی پشتش نباشه. کتاب‌های که می‌خونم محدوده به درس و مشق و تحقیق، اشپزی واسه شکم پر‌کردن، کار برای پول و کارهای داوطلبانه هم برای اینکه لابد باید … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای شبانه – جمعه بسته هستند

نرمالیته

دوست هیجده‌ساله‌ام رو بابا و مامان دندونپزشک پولدارش از خونه بیرون انداختند. نه واسه اینکه لزبینه بلکه واسه اینکه دوست دخترش سیاه پوسته. پاییز ترم اولش بود و وقتی با این رفیق ما دوست شد اومد بین ماها. یه وقت‌هایی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نرمالیته بسته هستند