بایگانی سالانه: 2008

می توان با فشار هرزه دستی…

من این جملهI don’t care را نمی فهمم. در فرهنگ لغات من جای ندارد. برایم تعریف شده نیست. از بکار بردنش متنفرم. از عادت به بکار بردنش بیشتر.اصطلاحی نیست که با فرهنگی که من با آن بزرگ شده ام همخوانی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای می توان با فشار هرزه دستی… بسته هستند

یعنی یک آدم برای گوش دادن موسیقی به چند عدد هدفون احتیاج دارد که من هر دفعه باید از زیر مبل و میز و تخت و یخچال و کمد و جا کفشی این همه هدفون جمع کنم؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

از هر دری…

چرا گاهی می شود به روانی آب نوشت و گاهی با آنکه پر از کلمه ای نمی توانی کلمه هایت را به هم وصل کنی و جلمه ات را کامل؟ یا جمله هایت را شکل دهی؟ ذهنم درگیر است. امروز … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای از هر دری… بسته هستند

یک شاهکار تبلیغاتی

مدتها بود تبلیغی اینطور مرا به وجد نیاورده بود.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یک شاهکار تبلیغاتی بسته هستند

میم

مارتا پیش بند سیاهش را باز کرد و آن را پرت کرد روی صندلی عقب. شروع به ورد خواندن کرد که ماشین روشن شود. پیش خودش فکر کرد دیگر باید این قراضه اسقاطی را رد کند و یک ماشین نو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای میم بسته هستند

لحظه های بد

آن خانمی که از فردا قرار است جای مرا در این برنامه بگیرد امروز با فهمیدن اینکه آن خانم که انگلیسی نمی دانست و به قول خودش همش جیغ می کشید بچه نهمش را حامله است با نیشخند به من … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای لحظه های بد بسته هستند

یکشنبه ها با برگ و رنگ

اگر متحرید که این دیگر چه برگی است به روی ادامه مطلب کلیک کنید. می دانم که آشناست. راستش با اینکه همیشه مادرم این گل را در خانه اش داشت هیچ وقت اسمش را نمی دانستم و نپرسیدم. شما اسمش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یکشنبه ها با برگ و رنگ بسته هستند

با خودش فکر کرده همانجا موقع خرید یادش میاید که چه لازم دارد. سعی می کند تصویر میز را جلوی چشمش مجسم کند. اصلا از پیش غذا شروع کن. پیش غذای فسنجان و قیمه چه می تواند باشد؟ اصلا قیمه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

نوستالژی شبانه

مجله دانشمند!

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نوستالژی شبانه بسته هستند

ناتمام

بزن این زخمه اگر چند در این کاسه تنبور نماندست صدایی صدای تار جادویی است. حتی اگر هزار سال هم گوش نکرده باشی باز آنچنان قدرتی دارد که تمام وجودت را تسخیر کند. یک داستان نیمه کاره دارم. داستانی است … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ناتمام بسته هستند