بایگانی سالانه: 2008

یه گروه مستقل زنان اینجا وجود داره که با زنان بی‌خانمان کار‌ می‌کنه. برای زنان بی‌خانمانی که به این مرکز مراجعه می‌کنن کارگاه‌های یک هفته‌ای و دوهفته‌ای برگزار می‌کنن و دست آخر هم بهشون مدرک گواهی دوره رو می‌دن. بی‌خانمان … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

آوریل ماه آگاهی در مورد آزارهای جنسی نامگذاری شده و معمولا سازمان‌های زنان یا مراکز دانشگاهی یک سری برنامه ویژه برای این ماه دارند. یه جلسه جالبی که دیشب رفتم در مورد این بود که اگه یه وقتی تو مدرسه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

پسر همکارم ظاهرا دیروز آمده بود دفتر ما. مدادش را جا گذاشته بود. از این مدادها که یک عروسک با فنر به ته مداد وصل شده است. ذوق کردم و مداد را گرفتم و گفتم که من هم یکی از … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

قبل از عید بود. شاید هم قبل از روز تولدم. گاهی تکلیف‌هایش را می‌نویسم. یعنی می‌نوشتم. اگر وقت می‌شد. این اواخر کمتر. گفته بودم اگر کاری داری حتما زودتر بگو. شبش هم زنگ بزن که یادم بماند. دو روز قبلش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

روزمره

من آدم لیستی هستم. لیست و تقویم و سررسید و خط‌های صاف که باید بدانم آخرش کجا می‌شود. برای همین وقتی یک تغییری برخلاف آنچه برنامه‌اش را ریختم پیش می‌آید کل سیستم زندگی‌ام بهم می‌خورد. امروز فهمیدم که دو درس … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای روزمره بسته هستند

تا همین چند لحظه قبل – قبل از اینکه کامپیوترم درست در لحظه دست به کیبرد شدنم فریز کند- آنقدر عصبانی بودم که می‌توانستم گردن کسی را با دندان‌‌هایم بجوم. دست درد – همان دست درد قدیمی معروف- هم بعد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

برگ و رنگ و سنجاب

می‌آیند به چشم‌‌‌‌های آدم زل می‌زنند و سرشان را خم می‌‌کنند و تا چیزی‌ نگیرند ول کن معامله هم نیستند. یک بسته بیسکویت شکلاتی گذاشته‌ام در جیب کوچکی در کیفم که شرمنده این چشم‌ها نشوم. این‌ هم به جای برگ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای برگ و رنگ و سنجاب بسته هستند

رمیدن

من هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شوم. شاید چون خودم نمی‌خواهم. اما از آن بیشتر نمی‌خواهم اهلی شوم. از همین جا انزجار خود را از هر گونه قلاده و طویله اعلام می‌کنم. امنیت زندگی در طویله با علوفه آماده و بعضا غذای گرم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای رمیدن بسته هستند

زندگی از دید یک پاچه‌خوار پشیمان!

دیدید یه وقتی آدم یه کاری می‌کنه بعد خودش هم هاج و واج می‌مونه که این چه غلطی بود کردم؟ حکایت دیروز و امروز منه. واسه دلخوشی دل ریسم رفتم واسه یه کنفرانسی اسم نوشتم که فقط بهش بگم من … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای زندگی از دید یک پاچه‌خوار پشیمان! بسته هستند

دادخواهی

استاد عزیزی که برای شته‌های بنفشه‌های نازنینم” آب قلیون” تجویز فرمودند حالا خودشان بیایند تحویل بگیرند. من بنفشه‌هایم را حتی شده با شته, پس می‌خواهم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دادخواهی بسته هستند