تازه از خرید برگشته‌ایم. مهمانی پسرعمه‌ام است برای پسرش که تا چندهفته بعد می‌رود سنتاباربارا برای شروع درسش. چقدر بچه‌ها زود بزرگ می‌شوند. یادم است این بچه هفت ساله بود که برای سرگرم کردن او و برادر کوچک‌ترش و یک عدد برادر و پسر عموی همسن و سال آنها یک تیم جستجوی گنج تشکیل دادم در حیاط بزرگ خانه پدربزرگم آنهم در یک روز بارانی. قیافه‌ عمه‌ام دیدنی بود بعد از دیدن کفش‌های ما!
وحید چهارهفته است که مثل من درگیر این لایحه خانواده است. او کارهای روایت زنانه را در زمانه ادیت می‌کند و من غر می‌زنم. امروز در مرکز خرید تست« لایحه» گرفتم ازش. گفتم بگو که ماده‌ای که بیشتر از بقیه همه را عصبانی کرده کدام است؟ و بعد هم گفتم که قضیه مالیات بر مهریه را توضیح بدهد. آخرش هم طبق معمول تکیه کلام خودش را گفت: « اینها دیوانه‌اند به‌خدا»
حالا آمده‌ام خانه و می‌بینم صنم خواسته که بنویسید در مورد لایحه. اگر الان از من یکی تست پنجاه و سه ماده لایحه را بگیرد از حفظ می‌توانم برایش بگویم! اما احتمالا این کمکی نخواهد کرد به اینکه این لایحه شاید همین یکشنبه یا چهارشنبه مطرح شود در صحن مجلس.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.