باشگاه دعوا در سیلیکون ولی


در «جامعه شناسی کار» بخشی است که به بررسی تغییراتی که در طی چند دهه گذشته با عوض شدن نوع عرضه و تقاضای محصولات، اضافه شدن بخش خدمات، نقش تکنولوژی جدید، جهانی شدن کارها توسط شرکت‌های بزرگ و به طور کل اقتصاد نو می‌پردازه. اینکه این اقتصاد نو مثلا چطور هویت‌های شخصی رو تبدیل به هویت جمعی می‌کنه، یا افراد چطور باید تحت این شرایط احساسات خودشونو کنترل کنن. حالا مثلا تو یه کاری مثل خدمات مشتری یا مهمانداری هواپیما همیشه لبخند بزنن یا تو یه شغلی مثل جمع کردن بدهی‌ها به شرکت‌های اعتباری تمام احساسات انسانی خودشونو پنهان کنند. و بعد هم استراتژی‌هایی رو که افراد مختلف و در مشاغل مختلف برای مقابله با این روند یکسان سازی دارن بررسی می‌کنه. این‌ها می‌تونه از یه چیزی مثل ضربه زدن یه آدم به خودش،‌ مثل سیگار و الکل و مواد مخدر آرامش بخش، شروع بشه و به چیزی مثل آتش زدن تمام محل کار به خاطر اینکه فرد فکر می‌کنه هیچ راه گریز دیگه‌ای براش نمونده برسه.
سیلیکون ولی یه جایی هست همین نزدیکی‌های ما که مرکز شرکت‌های بزرگ کامپیوتری و نرم افزار و تکنولوژی و این‌حرفهاست. شاید این ویدوی بالا و خبر این باشگاه دعوایی که مهندسان و کارکنان سیلیکون ولی دارن خبر تازه‌ای نباشه اما برای من چند نکته اش جالب بود. اول اینکه به عنوان آدمی که یک دورانی (‌نزدیک به سه سال)‌ رو در یکی از همین اداره‌های طوسی رنگ مرده می‌نشست و به کامپیوتر زل می‌زد به شدت با این حضرات احساس همدردی می‌‌کنم. البته نه اینکه الان در بیست و چهارساعت،‌ شونزده ساعتش رو جلوی مانیتور نباشم، اما همینکه کار اداری و تو اون جعبه‌های قوطی کبریتی لعنتی نباشه خودش خیلیه.
این دعوا هم یه جور استراتژی مقابله هست با این سیستمی که این بندگان خدا رو روزی هشت ساعت جلوی کامپیوتر میخکوب می‌کنه. با در نظر گرفتن فشار و استرسی که کار بهشون وارد می‌کنه و خوب تنهایی ناگریز خیلی از این آدم‌ها که تنها اینجا زندگی می‌کنند. من بهشون حق می‌دم!
یه چیز دیگه که تو ویدیو بهش اشاره می‌شه و بهش می‌گن «زنونه شدن کارها» اینه‌ که کارهای جلوی کامپیوتر کمتر «مردونه» به نظر میان. شغل‌های سنتی مردونه باید با قوت دست و عرق جبین باشه!‌حالا این حضرات هم که سال‌ها در بهترین دانشگاه‌های دنیا درس خوندن فکر می‌کنن – به طور ناخودآگاه- که به قدر کافی « مردونه» نیست کارشون. پس باید یه کار مردونه بکنن. (‌اون تبلیغات شکلات اسنیکر رو یادتونه که آقایونی که واسه یه شکلات «اشتباهی» لباشون به هم خورده بود، واسه اثبات مردونگیشون یه تکه از موهای سینه‌آش رو می‌کنن که خدای نکرده گی و «نامرد» به حساب نیان؟)
یه نکته جالب دیگه هم به نظر من صحنه‌ای هست در این ویدو که از ابزار و لوازمی که این‌ها برای دعوا استفاده می‌کنن حرف میزنه. مجله های زنانه و مارتا استوارت تا کارد پلاستیکی و کیبرد ! این کیبرد به هم کوبیدنش منو یاد اون صحنه معروف فیلم «Office Space » انداخت که پیتر و دوستاش با مشت و لگد و چوب بیسبال البته به جون دستگاه فکس فکستنی اداره‌ می‌افتند.
ویدوی بالا را حتما ببینید. حتما شما هم چیزهای دیگری دستگیرتان می‌شود.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.