این چه حرفی‌است که می‌گویند تا خودت در شرایطش قرار نگرفتی خفه شو و حرف نزن؟
با این حساب من حتما باید از دست پدر و همسر و برادر کتک خورده باشم تا بتوانم در مورد قربانیان خشونت خانگی حرف بزنم.
باید در جنگ معلول شده باشم تا از چهره کریه جنگ حرف بزنم؟
باید در ویتنام تن فروشی کرده باشم تا از وضعیت وحشتناک فاحشه‌های آنجا بنویسم.
باید در خیابان خوابیده باشم تا بتوانم وضعیت بی‌خانمان ها را ببینم.
باید خودم در بچگی مورد آزار جنسی قرار گرفته باشم تا بتوانم به کسی در این وضعیت قرار گرفته کمک کنم
باید حتما رابطه با همجنس را تجربه کرده باشم که بتوانم در مورد حقوق همجنسگراّها بنویسم
باید حتما روزنامه‌ای را که من در آن کار میکنم را ببندد که از قانون مطبوعات شاکی شوم.
باید حتما کسی بچه ‌آم را از من میگرفت تا به قوانین حضانت در ایران اعتراض کنم.
و هزاران باید دیگر
یک وقت‌هایی هم بد نیست آدم برود در مورد یک سری موارد مطالعه کند و در موردشان یاد بگیرد.
خفه شدم بسکه انزجارم را از زنانی که با یک شکم زاییدن تمام هویتشان را به یک نوزاد شاشوی بد ترکیب تحویل می‌دهند و در همان موجود کریه سی سانتی غرق می‌شوند را به این دلیل که خودم مادر نیستم و هرگز نخواهم شد پنهان کردم.
من خیلی‌ها را در این دنیا دوست دارم. مشکل من نیست که شما همیشه دنبال بهانه‌ای بودید که عشقتان را با منت بر سرکسی فریاد کنید. عشق لزوما فریاد به همراه ندارد. شما هم میخواهید بگویید که مادر نمونه‌اید. فکر میکنید آن موجود شاشوی بدترکیب فردا بزرگ شود هیچ کدام از اینها را یادش میماند؟ یادش می‌ماند که شما از همه هویتتان گذشتید که او به موقع ان کند تا شما کهنه اش را عوض کنید؟ مگر من یادم ماند؟ اگر الان مادرم به من بگوید که من به خاطر تو خانه نشین شدم . میگویم فلان لقت گشاد بود . مرا چرا بهانه کردی. میرفتی سرکار. مگر اینهمه زن دیگر نیستند که شکم شکم میزایند و به کارشان و زندگی اجتماعی شان هم میرسند؟
بچه ام بچه ام! همان بچه ات وقتی بزرگ شود در به در وقتی است که تو خانه نباشی که رفقایش را بیاورد خانه که به ننه های آنها فحش بدهد و از فحش های آنها به پایین تنه تو بخندد. فکر میکنی بچه تو با بقیه فرق دارد؟ باور کن همه‌شان یک گهند. مثل من و خود تو.
جمع کنید کاسه کوزتان را. خسته شدم.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.