گره های اجتماعی ما (۳)

ارتباطات تو دنیای اینترنت انسانهای جدیدی رو به زندگی میاره. که هرکدوم دری به یه دنیای تازه هستن. با وبلاگ نویسی که مرتب نوشته هاش رو میخونی احساس یه رابطه میکنی. اما این روابط چقدر قابل اعتمادن ؟ آیا ما به همون سادگی که به همکار یا فامیل یا حتی یه دوست تازه در دنیای ملموس شماره تلفنمون رو میدیم, حاضریم به یه دوست وبلاگی بدیمش؟ یا اون رو به خونه مون دعوت کنیم یا به منزلش بریم؟
فرض کنید یه دوست وبلاگی تو فرانسه دارید. چند ساله وبلاگ هم رو میخونید, برای هم کامنت میذارید و گاهی به هم ایمیل میزنید. همفکر هستید و معمولا تو بحث های وبلاگی یه طرف دعوا رو دارید. آیا حاضرید سفر خودتون رو به پاریس بر مبنای این آشنایی بذارید؟ یعنی از اون شماره تماس و آدرس بخواهید و انتظار داشته باشید که یه هفته میزبان شما باشه؟ حالا این رو مقایسه کنید با نوه خاله عمه مامان که در همین حد هم با هم تماس دارید.
آینده روابط مجازی ما به کجا میره؟ آیا یه روز روانشناسی رنگها و فونتها و شکل و شمایل اطاقهای چت و پنجره ها و قالبهای سایتها شکل میگیره و مثلا اگه یه فردی با فونت آریال ۱۲ آبی بنویسه و مرتب از 🙂 استفاده کنه, میشه از ضمیر این آدم خبر دار شد؟
ما به چه مقدار رابطه نیاز مندیم؟ این سوال اساسی من بود؟ آیا دلیل وجود این همه فلش نیاز و احتیاج واقعی ما هست؟ گاهی فکر نمی کنیم ” اور رابطه” شدیم؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.