تو هرم داغ بی رحم آفتاب …

یکی از مهمان ها سی دی بنیامینش را در ماشینم جا گذاشته. قبلا ریتم آهنگ هایش را شنیده بودم اما وقت نگذاشته بودم که آهنگهایش را گوش کنم یا حتی بفهمم که چه می گوید. رابطه خراب من با موسیقی را که میدانید.
نمی دانم صدایش قرصی است یا نه. تبحری در این زمینه ندارم و مهم هم نیست. به محتوای ترانه و اینها هم کاری ندارم. صدایش به طرز عجیبی برایم خاطره به ذهن آورده است.
جالب اینجاست که هنگام به بازار آمدن این آهنگها من اصلا ایران نبودم و نه بعدش. هیچ خاطره مشترکی هم با کسی یا مکانی با این آهنگها ندارم اما صدایش و موسیقی اش به شدت تهران است. شاید نتوانم منظورم را خوب منتقل کنم. موقع خواندنش, تک تک خیابان های تهران به یادم میاید. ولیعصر پیمایی, کافه نشینی, شب گردی…
شاید هم هرم این هوای تیر ماه است. تابستان اینجا گرمایش شبیه تهران است. تهران بدون دود البته ( که خوب آنوقت تهران نمی شود).
مدل خواندنش و زار زدنش هم آدم را یاد عاشقی های دوران دبیرستان می اندازد. عاشقی مخلوط با ترس و گریه زیر پتو و ضربان تند قلب موقع تعطیل شدن دبیرستان.
بماند که فکر نکنم بیشتر از دو روز دیگر بتوانم سی دی را از اول تا به آخر گوش کنم, اما برایم جالب بود این هجوم خاطره از مکان های قدیمی با صدایی که سنخیتی با مکان و زمان وقوع خاطره نداشت.
پی نوشت مهم: ممنونم از همه دوستان خوبم که تشریف آوردند, نظر گذاشتند یا با ایمیل و تلفن عروسی آبجی کوچیکه رو تبریک گفتن. آدم غرق شادی می شه وقتی می بینه اینهمه آدم با شادی اش شاد میشن. باید وقتی بگذارم و از همه تک تک تشکر کنم. اما فعلا این تشکر پی نوشتی را پیش کش قبول کنید. دنیا دیگه مثل شما ها نداره. نداره نمی تونه بیاره.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.