اعتراف ششم

والا من از اون روز اعترافات یه چیزی موند رو دلم که نگفتم. هنوز هم مونده. یعنی اگه الان بیفتم بمیرم این رو دلم میمونه. واسه همین, این اعتراف ششم رو هم داشته باشید.
دفعه اولی که من – سالها قبل- فیلم چشمان باز کاملا بسته رو دیدم, یه صحنه ای بود توش که مدتها ذهن من رو به طور جدی مشغول کرده بود. یادتونه اونجایی که گلاب به روتون خانم کیدمن جلوی آقای کروز تو دستشویی جیش میکنن؟ من تمام ذهنم درگیر این بود که چطور ممکنه زن و مردی باهم برن دستشویی -حموم فرق داره- و جلوی هم گلاب به روتون بازهم کارهای بدی هم بکنن. واقعا معضلی شده بود. یادمه حتی از چند تا زن و شوهر هم پرسیده بود که این عادی هست یا نه. راست یا دروغ همه گفتن که هیچ وقت از این بی ناموسی ها نکردن.
اما حالا….فهمیدم هی نمک زندگی نمک زندگی که میگن همینه. اصلا چه معنی میده آدم در توالت رو ببنده یا با این کمبود وقت یکی یک ساعت پشت در توالت وایسته؟
این مشکل به طور عملی کلا حلا شد.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.