مهاجرت و پدیده اضافه وزن – قسمت پنجم: چه کنیم که اضافه وزن پیدا نکنیم اگه هنوز تو اول راهیم؟

اول از همه معذرت میخوام که این مطلب اینقدر طولانی شد. میدونم خیلی ها منتظرن ببین اصلا راه حلی هست یا نه. ولی خوب همونطور هم که تو قسمت اول گفتم این مسله ای هست که شاید کسانی که قصد مهاجرت دارن و یا تازه دارن باهاش درگیر میشن باید بدونن. که علاج واقعه ناخواسته رو قبل از وقوع بکنن.
یه مسله دیگه ای رو هم که از قسمت اول میخواستم بگم این هست که خودتون رو بشناسید . خیلی ها از تپل شدن و حتی چاق شدن لذت میبرن. من یه دوستی دارم که میگه من به عنوان یه مادر باید چاق باشم. یه پسری رو میشناسم که میگه شکم من نشونه مردونگی من هست! یه دوست امریکایی دارم که میگه مرد امریکایی باید صدو پنجاه کیلو باشه کم کم. خوب . سالم باشید و با خودتون حال کنید. جدی میگم. مهم فقط و فقط خود شما هستید. من هانی ام رو میبینم که با رسیدن بوی چلو کباب بهش دین و ایمونش رو از دست میده.( و خدا رو شکر چاق هم نمیشه) . من هیچ وقت این لذت رو نمیگیرم ازش. مهم فقط و فقط خودتون هستید. هیچ رل مادلی هم نزارید. هیکل این هنرپیشه ها و مدل ها به نظر من اصلا طبیعی نیست. آخه چطور یه زن بیست و چند ساله میتونه چهل کیلو باشه و سالم ؟
در ضمن استخون بندی و کلا فرم بدن خانوادگی تون رو بدونید چی هست و توقع زیادی نداشته باشید. من میدونم همه خانواده پدری من لگنهای پهنی دارن. من هرچی چربی بسوزنم دیگه با فرم استخون که نمیتونم مبارزه کنم.
اما اگه دیدید از خودتون لذت نمیبرید و هیچ جوری هم نمیتونید خودتون رو قانع کنید بهتره که فکری بکنید تا دیر تر نشده.
در هر حال ما داریم کار میکنیم و درس میخونیم که در درجه اول خودمون از زندگی لذت ببریم دیگه. چه فایده داره اگه خونه چند میلیونی و سه تا دکترا ( البته اگه اینها رو معیار موفقیت بدونیم) داشته باشیم اما دلمون نخواد تو آینه به هیکل خودمون نگاه کنیم؟ که از برهنه شدن خودمون تو اطاق خواب لذت نبریم؟
– بدن خودتون رو بشناسید. اگه اونقدر خوش شانس بودید که تو این مملکت بیمه پزشکی داشتید و تونستید یه دکتر داشته باشید ازش بپرسید که وزن سالم برای شما چی هست. تاکید میکنم وزنی که تو اون سالم هستید. من زنم. بیست و پنج سالمه و قدم اگه درست یادم مونده باشه صدو شصت و شش هفت باید باشه. خوب دکترا میگن که وزن من از پنجاه و چهار تا شصت و پنج اگه باشه من سالم هستم. اگه کمتر یا بیشتر باشه باید فکری بکنم. این رابطه رو بدونید که زنگ خطر کنار گوشتون باشه.
– از دکتر درجه کالری رو که باید تو یه روز به بدنتون برسه رو بپرسید. رژیم غذایی میتونه هزار و دویست هزار و پونصد یا دوهزار باشه. – معمولا بیشتر از دوهزار توصیه نمیشه- و همونطوری که قبلا گفتم بهترین نسبت اینه که به ازای هر صد کالری سه گرم چربی بخورید. سدیم و کربو هیدرات هم هرچی کمتر بهتر.
– دقت کنید که من یه متخصص تغذیه نیستم. حرفهایی رو که متخصصین به من زدن بازگو میکنم. بهترین مرجع همیشه دکترتون هست.
– وقت نیست. قبول دارم. به خدا قبول دارم. شاید فشردگی برنامه ای رو که الان خود من دارم در حد تصور هیچ کدوم از همدوره های دیگه ام نباشه. اما خوب. کاری نمیشه کرد. تصمیمی هست که گرفتم . نمیشه به خاطر رسیدن به هدفهام از خودم. از رضایتم از سلامتی ام بزنم . این رو یادتون باشه که همه این دویدن ها برای اینه که از زندگی راضی باشید.
– تو خونه وقت غذا درست کردن ندارید؟ قبول دارم. من خودم شاید هفته ای دوبار هم تو خونه غذا درست نکنم. اما خوب برای خرید که میشه وقت گذاشت و البته باید وقت گذاشت. خود من به طور مطلق همه سه وعده غذا رو از بیرون میخرم. هم برام ارزونتر تموم میشه , هم میدونم چی دارم میخورم هم وقتی رو که برای آشپزی ندارم جبران میکنه.
تو تمام فروشگها بخشی هست به اسم شام وناهار یخ زده. خوب. درست. به خوشمزگی غذای داغ و تازه نیست. اما چاره این بی وقتی مگه غیر از اینه؟
خیلی راحت یه مافین برای صبحانه بگیرید که صد کالری بیشتر نداشته باشه. ( توی آلبرتسون میتونید پیداشون کنید) ساعت ده یه لیوان ماست میوه ای بدون چربی بخورید. ( که چهل سنت هم بیشتر نیست). ناهار رو غذایی رو بگیرید که تا دویست و پنجاه کالری داشته باشه و چربی اش هم متناسب باشه.( مثلا تا جایی که من میدونم این هفته غذاهای سوت بیچ دایت یه حراجی داشت که پنج سرو غذا رو میداد ده دلار. به نسبت پنج بار بیرون غذا خوردن نمی صرفه؟ برای شام هم همینطور. خوراکی های این وسط رو هم تنظیم کنید. من خودم کسی نیستم که بدون کافین زنده بمونم. خیلی ها میگن سودا حتی رژیمی اش رو هم نخورید. من نمیتونم. دیگه با خودتون.
من دیگه هر چقدر کار داشته باشم هر شب یه ظرف سالاد رو درست میکنم هم برای شام هم برای ناهار فردا. خیلی ساده و تکراری. کاهو گوجه و فلفل دلمه ای سبز. نگیرید اونقدر رنچ نرزید که دیگه اثر همه کم غذا خوردن بره. چون وعده های غذایی کوچیک میشه سالاد کمک میکنه به گول زدن شکمتون. وگرنه اگه قرار باشه اول یه کاسه سالاد رو بخورید و بعد یه دیس پلو لطف کنید سالاد رو نخورید.
قهوه رو اگه تو خونه درست کنید هم تو پولش صرفه جویی کردید و هم میتونید کرم بدون چربی توش بریزید. از این فلاسک کوچیکها بگیرید و بذارید تو ماشین. صرفه جویی بزرگی هست. جدی میگم.
حواستون به میوه ها هم باشه. قرار نیست هرچی دلتون میخواد بخورید و بگید میوه هست. میوه ها شکر وکالری زیاد دارن. یه دونه همراه صبحانه و یه دونه هم بعد از ظهر. البته یه سری میوه هستن که هرچی بخورید اشکال نداره. باید یه لیست از اونها رو بنویسم.
این چیبس مادر مرده رو حذف کنید از سبد خرید. آی سخته. آی سخته…
اصولا خیلی وقتها غذا میخوریم سرمون گرم بشه. خوب برید وبلاگ بخونید!! ترک غذا خوردن از روی عادت سخته. اندکی همت می طلبه.
مثل من نباشید. آب بخورید. آب بخورید. ( من سودا میخورم. سودا میخورم)
برای من و وحید بیرون غذا خوردن یکی از معدود تفریحاتی هست که اینجا داریم. یکی دوشب آخر هفته رو ترجیح میدیم بیرون غذا بخوریم. یه کتابی هست به اسم بیرون شام خوردن. منوی رستورانها و حقایق غذاییشون رو نوشته. خیلی راحت میتونید از روی اون سفارش بدید. نترسید از اینکه بگید نصفش رو براتون سرو کنن. نگید بقیه اش رو میبرم خونه. همین که تو بشقاب باشه وسوسه اتون میکنه. کم سفارش بدید. بستنی نخورید بعدش ( آی سخته آى سخته) دیگه حداقل یه لیس از بستنی همراهتون بزنید که ناکام نرید بیرون!
ببینید برای اینکه الگوی غذا خوردن پیدا کنید هزار تا کتاب نوشته شده. اما آخرش به شما میگه که با توجه به سلیقه تون کم بخورید. واقعا اگه اول کار هستید خوب شروع کنید که کارتون بعد از یکی دوسال به رژیم نکشه. بهتر خوب شروع کنید تا اینکه بعدا به فکر جبران بیافتید.
ورزش رو هم که دیگه گفتن نداره. داره؟ وقت ندارم. وقت ندارم. وقت ندارم.
قبول دارم. الان برنامه خودم رو نوشتم. اما پاکش کردم . دیدم خیلی دارم از خودم مینویسم. اما باور کنید با شلوغ ترین برنامه ها هم میشه روزی نیم ساعت رو برای ورزش اختصاص داد. تازگیها خودم کشف کردم حتی ارزشش رو داره که از کارتون کم کنید یا حتی از واحد های درسی تون اما ورزش کنید. من هنوز از هیچ کدوم نزدم. اما استرسی رو که ورزش ازم کم میکنه واقعا تاحالای تجربه نکرده بودم. خیلی خوبه. نه برای لاغری نه برای تناسب که فقط برای این آروم کردن.
اگه هنوز مشگل اضافه وزن ندارین که خوب بهتر. یه ذره حواستون به این موارد باشه. وعده هاتون رو کوچیک و کم کنید. نترسید . نمی میرید. اما بعد از یه مدت حجم معده اتون کم میشه. جدی میگم. هله و هوله کمتر بخورید. به کامنت خورشید خانم نگاه کنید که میگه براکلی بخورید با کرفس. هم فیبر طبیعی به بدنتون میرسه هم دهنتون میجنبه. خوب قبول دارم. براکلی به خوشمزگی شکلات نیست.ولی دیگه دیگه…
به خدا اگه یکی بود همین چیزهای کوچیک رو همون سال اولی به من هم میگفت شاید تو سالهای بعد اونقدر با کم کردنش دچار سختی و مشقت نمیشدم.
سایه هم اینها رو گفته که اضافه میکنم:
یک نکته خیلی مهم دیگه هم این هست که گرسنگی نکشید اصلا. چون گرسنگی باعث می شه که اولین وعده غذای گرم رو که گیرتون می یاد، با ولع بخورید و توجه هم نکنید چی هست. راهش اینه که هر چهار ساعت یک بار یه اسنک بخورید. سالم ترین اسنک هم چیزهایی مثل گردو و کشمش و بادوم خودمون هست( نه بیشتر از یک مشت) و یا ماست و میوه یا همون هویج و کرفس که صنم گفته بود.
آخرین اسنک باید چهار ساعت قبل از شام باشه و بعد از شام هم تا قبل از خواب باید چهار ساعت چیزی نخورید.
این یکیش برای من خیلی سخته خداییش. تنها چیزی که کمک می کنه این هست که در طول روز به اندازه کافی غذا خورده باشم که واقعا بعد از شام چیزی دلم نخواد.
بعضی غذاها هم باید حذف بشن. مثلا:”کره، شیرینی،نوشابه های غیر دایت”
دیگه این که بعضی از غذاهای ایرونی به خاطر میزان پروتئینشون خیلی خوب هستن، مثل عدس پلو. البته همه این غذاهای نشاسته ای( برنج، پاستا، ماکارونی) نباید بیشتر از یک کاسه کوچیک خورده بشن. این کاسه کوچیک با یک کاسه سالاد که همراه می شه، کاملا کافیه.
به شرطی که اسنک هایی که گفتم هم خورده بشن.
فقط فکر کنم یه پست دیگه بنویسم که اگه یه ذره همچی بفهمی نفهمی هلو شدیم چه کنیم حالا.
پی نوشت: باید واقعا از بنفشه ممنون باشم که از همون پست اول این بخش با کلی نظر خوب و یه ایمیل مفصل کلی کمکم کرد.
در ضمن کلی چیز دیگه هست که میخوام بنویسم. اما این هفته سری جدید کلاسم شروع میشه. الان هم اونها دارن تست میدن من دارم مینویسم. نمیدونم چقدر وقت میشه. باید از گریه کردنم موقع اون کنفرانس وضع زنان در خاورمیانه بنویسم و یه عالمه خبر خوب.
زندگی قشنگه. مگه نه؟ ( حتی اگه تکلیف جفت کلاسهای عصرت رو ننوشته باشی و با کمال پر رویی وبلاگ بازی کنی.)
اوه اوه. یه چیز دیگه. دیشب یه خواب دیدم خفن. خواب دیدم رفتم ایران واسه یه کنفرانسی. بعد خانم معلم احمد نیا اومد اونجا. من یه جوری پریدم بغلش که طفلک ترسید. سرزمین رویایی هم اونجا بود با یه دختری که کلاس دوم راهنمایی ما از کیفش آلوچه برداشتیم و رفت به ناظم گفت.
تازه فامیل های شوهر سابق دوستم هم بودن که من رو گیر آورده بودن واسه گلایه. بساطی بود. جای شما خالی.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.