مهاجرت و پدید اضافه وزن- قسمت سوم: اثرات روانی زندگی کردن در میان چاقترین مردم دنیا

یه اصلی هست که میگه تکرار هرچیزی از قبح یا ارزشش کم میکنه. یا دست کم انسان به اون عادت میکنه.
امریکایی ها مردم چاقی هستن. و بسیار چاق. من یادم نمیره. یکی از دوستانم که یه پسری بود که بین ما به تپلی تو ایران معروف بود. کار مهاجرتش که درست شد طفلک سه ماه یک رژیم سخت گرفت که خوش هیکل بیاد خارج! اولین باری که به من از امریکا زنگ زد – من هنوز ایران بودم- بهم گفت: من همونجا تو فرودگاه جان اف کندی نیویورک رژیمم رو شکستم. این ملت خیلی چاقن! و همینطور هم هست. سایز دوازده و چهارده که اگه تو ایران همه عمر فرد رو شرمنده نگاه جامعه میکنه, اینجا یه سایز نرمال و عادی هست. تا وقتی سایز چهارده هم بپوشی بهت میگن که ” گود لوکینگ ” هستی و نگرانی از بابت این قضیه نداری. سایز چهار ایکس لارج رو زیاد میپوشن. مردمی که از فرط چاقی راه نمیتونن برن و میشن ناتوان جسمی. اون وقت هم سوار ویلچرشون میکنن و از دولت پول میگیرن که بیشتر بخورن. من اونها رو مواخذه نمیکنم. اینجا معمولا هرچی فقیر تر باشی چاق تری. فقرا هستن که براس سیر کردن شکمشون منوی های یک دلاری بوجود اومده. چربی ها و هورمونها بیشتر سهم اونهاست. اون قدر این مسئله فقر و غنا تو میزان چاقی محسوس هست که از دیدن مردم یک منطقه و سایزشون میتونی وضع مالی منطقه رو بفهمی. هر چی پولدارها بهتر و کمتر میخورن چاقها آشغالتر و چرب تر غذا میخورن.
و همه اینها باعث میشه که وقتی سایز چهارت به شش و بعد هم به هشت و شاید هم ده رسید هنوز خیلی حس نکنی که چاقی. چون آدم ناخود آگاه خودش رو با بقیه مقایسه میکنه. با محیط دور و برش. بقیه هم که میخوان واسه خودشون شریک جرم بسازن. ” نه بابا. کی گفته تو چاقی؟ تو مگه این چاقها رو نمیبینی؟ تو به خودت میگی چاق؟” و از این دست اعتماد به نفس دادنهای بی خود هست که یه دفعه کار دست آدم میده و بعله دیگه. سایز چهارت شده دوازده و هیچ لباس گشادی نمیتونه اون دایره مقدس چربی دور شکم رو بپوشونه. طبقه ها شروع به رشد میکنن!!
تو قسمت بعدی به نقش آموزش و دونستن اینکه چی میخوریم میرسم. کمک کنید بابا. خوش هیکلها!!

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.