سیسالگی رنگ داشت، سفر داشت، تبت داشت، گریه داشت، قهقهه داشت، درد داشت، رفاقت داشت، عشق داشت، اطمینان داشت، اعتماد داشت، تلخی داشت، خواهرم را داشت، شیرینی راحتی پدر و مادر را داشت، گرمای دستان زنانی فوقالعاده را داشت، دیوانگی داشت، دیوانه داشت، کتاب داشت، معلمی داشت، شاگردی داشت، تصمیمهای تازه داشت، تصمیمهای بزرگ داشت، بی خیالی داشت، آرامش داشت….
پررنگ بود. خیلی پررنگ بود.
سی و یک ساله شدم.
مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید