بیست و نهم فوریه دو هزار و دوازده

تو کلاس روش تحقیق یکی از استادهای دانشکده اومد راجع به یه تحقیق سه ساله مشترکش با پلیس و گروه‌های محلی در خصوص جامعه دگرباشان سنتابارابا صحبت کرد.
سه سال پیش این خانم و همکاراش تو دانشکده ما یه تحقیقی رو شروع کردند با پرسشنامه و مصاحبه از گروه‌های مختلف دگرباش و غیردگرباش در خصوص جبنه‌های مختلف زندگی جامعه دگرباشان در همین شهر خودمون. اینکه تصور ایده آلشون از یک شهر امن برای زندگیه چیه، از چه چیزهایی در سطح محلی آزار می‌بینند و اینکه به نظرشون چه تغییراتی باید انجام بشه که اونها احساس امنیت و آرامش بیشتری بکنن.
بعد یه سال این تحقیق ادامه داشت. نتیجه تحقیقات رو این گروه با پلیس محلی در میون میذارن و در سطح شهرستان (سنتاباربارا وشهرهای کوچیک اطرافش) این تحقیقات بین گر‌وه‌های پلیس و امنیت پخش میشه.
پلیس از این گروه میخواد که براشون جلسه‌های آموزش بذارن. و از یک سال پیش شرکت در این جلسات آموزشی برای همه پلیس‌ها وگروه‌های امنیتی منطقه اجباری میشه.
امسال دوباره یه تحقیقی در بین جامعه دگرباش اینجا انجام میشه و وقتی آدم نتیجه تحقیقات رو روی گراف‌ها و نمودارها میبینه مو به تنش راست میشه از اینکه چقدر در زمینه های مختلف (مثل احساس امنیت، احساس نزدیکی به پلیس، احساس اینکه پلیس ها کمتر ضد دگرباش شدند و مسایل مختلف این گروه‌ها مثل حفظ اطلاعات شخصی، و جدی تر گرفتن جرایمی رو که علیه‌شون انجام میشه) پیشرفت به سمت مثبت کرده.
این یه نمونه خوب از ترکیب کار دانشگاهی با کنشگری در سطح محلی بود. یه نمونه خوب که خیلی هم سریع جواب داد. بعد حق دارم دلم بسوزه که آیا اصلا یه روز تحقیق های من هم میتونه تو یه شهرستان تو یه محله تو یه کوچه تو یه مدرسه تو ایران باعث یه تغییر مثبتی بشه یا نه.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.