سنجابه پوزهاش خرد شده بود. خون میپاشید بیرون. ماشین جلویی زده بود بهش. کنار جاده بال بال میزد.
بعد آروم شد و یه نفس عمیق کشید و تمام.
مرگ تو دستای من بود. خونی.
مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید
سنجابه پوزهاش خرد شده بود. خون میپاشید بیرون. ماشین جلویی زده بود بهش. کنار جاده بال بال میزد.
بعد آروم شد و یه نفس عمیق کشید و تمام.
مرگ تو دستای من بود. خونی.