از زمانی بی‌زمان-۳

‫عاشق این مدل حرف زدنم با تو‬
‫بعد تجسم
‫میکنم‬
‫اون قیافه تخمی مسخره ات رو‬
‫وقتی داری میگی‬
‫خانوم خودش روغن کاره‬
‫و من این جا‬
‫پشت همه چی‬
‫اون درختا و کوهها و دریاچه ها‬
‫دارم گر میگیرم تو این حال و رزوم‬
‫از این میوه ممنوعه‬
‫از این خلقتی که کردم‬
‫از فانتزی که اوردمش به واقعیت‬
‫بببین بچه‬
‫من خود خالقم‬
‫خود خود خالق‬
‫من واسه خودم‬
‫تو واسه خودت‬
‫هر کدوم‬
‫بی هیچ چشمداشتی
‫فلسفه تخمی میبافیم‬
‫هستیم‬
‫دلمون به همین دو کلوم حرف زدن تخمی تو خیال خوشه‬
‫که باید مست شد‬
‫یا باید علف کشید‬
‫یا مثل من زد به سیم آخر‬
‫که لامصب‬
‫که همه هفته
‫عقل و منتطق کوفتی‬
‫لالش میکنه‬
‫اینطور ول بشه‬
‫رها بشه
‫تو حرف خودت رو بزنی‬
‫هر هفته هربار هر ساعت‬
‫بگیم
‫رابطه خودش خوبه
‫چشمداشت نیست‬
‫حق نیست‬
‫که نیست‬
‫که واقعا هم نیست‬
‫اما ته دل من‬
‫هنوز بسوزه‬
‫واسه اون لباهای داغ‬
‫و وسوسه تن کوفتی تو‬
‫چه میدونم‬
‫خوبه
‫این خیلی خوبه‬
‫این خیلی فاکینگ خوبه‬
‫به شدت دلم میخواد اسمت رو صدا کنم‬
‫همین‬

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.