اینجا حال خوبی‌ دارد. از هر طرف که بروی به نخل و اقیانوس می‌رسی. آفتاب همیشه سر می‌زند. یک شب هم تا صبح‌ باران بارید. حال آدم خوب می‌شود راه می‌رود توی این سبزی و زردی و نیلی.
هفته اول ترسیده و وحشت‌زده بودم. اینهمه حجم خواندن، آنهم دوباره سر و کله زدن با کلمات و مفاهیم تازه که اگر آدم بخواهد معنی هرکدامشان را پیدا کند،‌ هیچ وقت به آخر کتاب نمی‌رسد؛ آدم‌های تازه که هنوز نمی‌دانی چقدر می‌شود اعتماد کرد، چقدر باید جلو رفت و چقدر می‌توانی بپرسی ازشان. اما تا حالا که همه خوب بوده‌اند. خودشان داوطلب می‌شوند که به نوشته‌های من قبل از کلاس نگاه کنند و در طول هفته تقریبا هر شب جمع می‌شویم و می‌پزیم و می‌خوریم و می‌کشیم و حرف می‌زنیم. سال‌ بالایی‌ها و استادها هم خوبند. تقریبا همه مرا به شام یا ناهار دعوت کرده‌اند. سه تا کلاس دارم که یکی عربی پیشرفته است، که چون به سرم زده تابستان بروم کشور عرب زبان زندگی کنم دارم می خوانمش وگرنه برداشتنش لازم نبود. یکی دیگر معرفت‌شناسی و هنر تدریس در فمنیسم است و سومی هم اسمش است دوباره فکر کردن با فوکو که خواندن کتاب‌هایش است و برخی کتاب‌ها که در مورد کتاب‌هایش نوشته شده. متوسط خواندن، هفته‌ای تقریبا هزار صفحه است. عربی هم وقت زیادی می‌گیرد. برای حل تمرین‌هایش باید ویدیو نگاه کنم.
من که آدم ورزش‌کردن روزانه نیستم و از بوی این سالن‌های ورزش بیزارم، بالاخره در سن سی‌سالگی دارم شنا یاد می‌گیرم. استخرهای سرباز خوبی دارد این دانشگاه و البته تیم‌های ورزش‌های آبی خوب. کاملا شبیه استریوتاپش است. خیلی از بچه‌های با تخته موج سواری می‌روند سرکلاس و در فاصله بین کلاس‌های لب ساحل‌اند. تقریبا هر تفریحی یک سرش به آب وصل است. این بود که دیگر باید یاد می‌گرفتم. حالا که هر روز می‌روم و فعلا یاد گرفته ام که چطور نفس و حرکت دست و پا را با هم تنظیم کنم. سی متر هم شنا کردم دیروز که رکوردم بود. معلمم هم در تیم واترپولوی مدرسه است و یک وقت دیدی واقعا رفتم شنا را به صورت حرفه‌ای ادامه دادم.
از تنها زندگی‌کردن لذت خوبی می‌برم. در شش سال گذشته هیچ وقت تنها نبودم و این اواخر از تنهایی می‌ترسیدم. اما الان فکر می‌کنم اصلا قصد ندارم حالا حالاها این تنهایی را خرابش کنم. به باغچه هنوز نرسیده‌ام. بزرگ است و می‌شود سبزی‌کاری جدی کرد، اصلا به تقلید از کاخ سفیدی‌ها
دلم می خواهد برای تعطیلات بروم یک جای تازه که هیچی ازش نمی‌دانم. پرو یا شیلی شاید.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.