سعدی‌وار: نخور و نرون ای جوون

از رانندگی در حال مستی می‌ترسم. خیلی هم می‌ترسم. از آن‌هایی هم هستم که پز «دست فرمون» هم زیاد می‌دهم، اما هیچ ادعایی برای رانندگی در حال مستی ندارم. تا به حال امتحانش هم نکردم.
دیشب با یکی از بچه‌ها چت می‌کردم و داشت از «حال» رانندگی وقتی «مست مست» هستی در اتوبان همت می‌گفت. نه تنها حالش را نمی‌فهمیدم که می‌خواهم هزار سال «حال» نکند! خیلی چت، خیر سرم، رمانتیک هم بود، اما گفتم آخر آدم حسابی، خودت می‌خواهی بمیری، آن بیچاره‌ای که آن وقت شب به هوای پیداکردن مسافر به خیابان آمده که به یک چاک زندگی‌اش بزند، چه گناهی دارد که قربانی این حال کردن تو و «رقص تیر برق‌ها» شود؟
با یکی دیگر از بچه‌ها هم حرف «مد بودن» رانندگی با حال مستی بود. می‌گفتم شما که آژانس دارید. مرگ‌تان دیگر چیست. می‌گفت مهمانی دیروقت تمام می‌شود. ماشین را که نمی‌شود گذاشت آنجا. آژانس پیدا نمی‌شود و کلی «بهانه» دیگر که همه‌اش چرت بودند. اصطلاح «راننده متعهد نامست» هم اصلا تعریف نشده بود برایش.
ربطی هم به اینکه «رانندگی‌بلدم» و با الکل «راحت» هستید و «نه بابا. مست نیستم» و «حالم خوب است» هم ندارد. اصلا الکل می‌خوری حالت خراب شود و سرت گیج برود. اگر اینطور نشود مگر مرض داری می‌خوری؟

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.