روز- داخلی- واقعی
با نون نشستیم اینجا، تو یه کافیشاپی تو سن فرانسیسکو. کنار یه شومینه بزرگ مستطیل شکل مدرن. من کار میکنم و نون هم سرش به کامپیوتره.
یه آقای تنومند (مودبانه ترین واژهای که میتونستم جای گنده بنویسم) از نیم ساعت پیش کنار من نشسته بود. همه تنش خالکوبی داره و گوشاش هم سوارخ. چایی که گرفتم و اومدم اینجا نشستم بهم گفت من الان میرم و نمیخوام سر پا بیاستم. بعد دیگه حرفی نزد. همین چند دقیقه پیش یه دختر قد بلند بلوندی اومد روبه رویش نشست. دختره روس میزنه. آقای تنومند گفت: بالاخره اومدی و دختر قد بلند هم معذرت خواهی کرد.
نون از من پرسید به نظرت این آقا چکاره است. من هم خیلی خونسرد گفتم: جاکش و سرم رو باز بردم به کامپیوتر.
بعدش نون مشغول شد با تلفن حرف زدن. آقای تنومند به فارسی از نون پرسید: فارسی میدونی؟
مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید