صبح بردمشون که کارهای اداریشون رو انجام بدن.
بچه فقط هشت سالشه و ساعتها نشستن تو ساختمونهای خاکستری سرد واسه بزرگها هم سخته چه برسه به بچه.
مادرش رو کلافه کرده بود . هی میگفت اسباب بازی سوپر من میخوام.
مادره هم یه دفعه جوش آورد و گفت: “من که نمیتونم هرچی دارم واسه تو در طبق اخلاص بذارم. موقعیتت رو درک کن و به وقت بقیه احترام بذار. ”
بچه دوباره شروع کرد. سوپر من میخوام.
طبق اخلاص؟
مرا در توییتر دنبال کنید
توییتهای منبلوط را در ایمیل بخوانید