بایگانی دسته: بلوط

Its hard babe!

یک کلمه “هارد” در این زبان انگلیسی داریم که معنی اش میشود سخت، یا سفت. این کار پیشخدمتی در این رستوران به من چیزهای زیادی یاد میدهد از جمله زیبایی های زبانی را! رفتم سر میز به خانم و آقایی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Its hard babe! بسته هستند

آدم می‌تونه همه عمرش تو خیابون سن‌پابلو زندگی کنه. حتی یه کوچه اونورتر هم نره. هفت مایل خیابونه. تو چهار پنج تا شهر. شایدم بیشتر: پینول، ال سریتو، البانی، برکلی، امرویل، اوکلند. شش تا شد. کافه داره،‌رستوران داره، سینما داره، … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تو یه دست دوم فروشى کار پیدا کردم. داستان ها خواهم داشت.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یه جاده ای رو پیدا کردم و همینطوری رفتم. نمیدونم چند ساعت تو کوه ها رانندگی کردم. فکر کردم چقدر برام بی تفاوته که ته این جاده کجا باشه، یا کجا به یه راه اصلی برسه یا از کدوم شهر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

کلمه ها میسوزانند. کلمه ها درد دارند. کلمه ها ویران میکنند. کلمه ها زخم میزنند. کلمه ها بیرحمند. کلمه ها وزن دارند، سنگین اند. کلمه ها….این کلمه های لعنتی

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

خب الان که چی؟ شروع کنم به یکی یکی از دوستام دوباره قصه تکراری رو بگم و یه کم هم بزنم زیر گریه و همه بگن که وای من چقدر مظلومم و طرف چقدر بی‌شعوره و من باید یه کاری … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اونقدر داستان تکراریه که گفتنش فقط تهوع میاره.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

مرد از من پرسید که حاضرم وارد یک رابطه متعهدانه (انشالله که این لغت را داریم و من از خودم نساخته‌ام) شوم یا نه. من هم خنده‌ام گرفت. فکر کنم ناراحت شد. این شد که سعی کردم نیشم را ببندم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

در راستاى تغییرات در شهرى که دوستش مى داشتم

Hackers? Techies? What To Call San Francisco’s Newcomers by Geoff Nunberg NPR – January 16, 2014 “There goes the neighborhood.” Every so often that cry goes up in San Francisco, announcing a new chapter in American cultural history, as the … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای در راستاى تغییرات در شهرى که دوستش مى داشتم بسته هستند

دیشب بعد از مدتها باز دوباره با بالشم حرف زدم. بالش که نه. مثلا اون بود. اول یه عالمه واسه بالش- که مثلا اون بود- توضیح دادم که اگه من میخوام حرف بزنم دلیل بر این نمیشه که اونم باید … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند