بایگانی نویسنده: لوا زند

دوشنبه ۱۶ اکتبر تا ظهر روی یک پروپوزالی کار کردم. نه برای ARTogether . برای یک کار دیگر. بعد نشستم روی bylawی ARTogether. بایلا همان اساسنامه سازمان است. ساعت ۴ با یک خانمی قرار داشتم در پارک شهر بغلی. شهر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

تکست دادم بیایید خانه ما. زنگ زده می‌گوید ما فلان جاییم اگر بیاییم سمت شما سی چهل دقیقه طول می‌کشد. شما آنجا می‌مانید؟ می‌گویم اینجا خانه خودمان است. فکر کنم بمانیم! می‌گوید نه منظورم این است که دیر نمی‌شود؟ مطمئنی؟ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اکتبر ۱۴ شنبه بود اما یک جلسه داشتم با سهی. دعوتش کردم برای هیت مدیره. یه ذره حرف زدیم در مورد وظایف و کارها و انتظارات. بالاخره تونستم بدون رودربایستی- البته اونم با یه عالمه اهم اهم- بگم که کار … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

دیشب به خودم آمدم دیدم روی تختم یک کامپیوتر هست، یک موبایل، یک سگ، یک قوطی بستنی، یک قوطی نوتلا و یک بسته M & M. فهمیدم که پریودم نزدیک است و خودم یادم رفته!

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اکتبر ۱۳ ظهر یک جلسه طولانی با خانمی داشتم که ممکن است کمک کند به مدیریت مالی و فاندریزینگ پروژه. یکی از بچه‌ها چند هفته قبل معرفی‌اش کرد. در جلسه اولی که با هم صحبت کردیم گفت یک ماه کارهایت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اکتبر ۱۲ باید یک کارهای ترجمه را تمام می‌کردم. ترجمه خیلی دلخراشی بود. حالم از ظهر بد است. هوا از یکشنبه دود گرفته. سونوما سوخته. آتش به سنتا رزا رسیده. امروز کلستگا را خالی کردند. اینها همه شهرهای کوچک محبوب … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

کتبر ۱۱ تا ظهر روی نامه‌ای که می‌خواهم هفته بعد به اعضای بورد بزنم- در واقع یک سری را دعوت کنم که عضو برد شوند- کار کردم. درفت را تمام کردم و فرستادم الکساندرا بخواند و نظر دهد. خجالت می‌کشم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اکتبر ۱۰ صبح رفتم یک برنامه ای که دوست تازه ام، سهی- تراپیستی که در یکی از این سازمان‌های پناهندگی کار تراپی می‌کند و کارگاه مادران و بچه‌های افغانمان هم به کمک او برگزار شد- دعوتم کرده بود. یک پنلی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

سپتامبر ۲۰۱۷ این ماه سپتامبر- تا امروز که ۱۲ اکتبرر است و من این را می‌نویسم. خیلی دوران مهمی در حیات ARTogether بود و هنوز هست. و اتفاقات خیلی زیاد و مهمی افتاد. نمی‌دانم بهتر است اینها را تا اینجا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

غیر از بی‌پولی مشکل دیگری که در این ماه‌ها داشتم دست و پا کردن تیم برای کار بود. کار غیردولتی به این معنا نیست که کسی در آن حقوق نگیرد. (خود من ده سال است همه زندگی‌آم از طریق حقوق … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند