«رمان‌های ناپلی» چهار جلد کتاب داستان هستند نوشته النا فرانته. یک نویسنده ایتالیایی است که با نام مستعار می‌نویسد. کسی نمی‌داند واقعا چه کسی است. مهم هم نیست. اما رمان‌هایش مهم اند.
حکایت دو دختر است از زبان یکی‌شان. دو دختر که در یک محله فقیر نشین ناپل، جنوب ایتالیا، دارند بزرگ می‌شوند. دهه پنجاه میلادی. بعد از جنگ. بین جلد اول و دوم یک کتاب غیر داستانی خواندم که بتوانم هضم کنم کتاب اول را. اما بین دومی و سومی دیگر صبر نکردم. از آن کتاب‌هاست که منتظرم کارم تمام شودم بروم بقیه اش را بخوانم.
هی بر می گردم به خودم. به داستان بزرگ شدنم. به دوستان دوران بچگی. پسرهای دورمان. رابطه مان با کوچه، با خیابان، با محله، با آدمها. با پدر و مادرمان. با دوستانمان. به حسادت‌ها و رفاقت‌ها. اما یک چیزی که در من گم شده است جزییات آن روزهاست. احساس می‌کنم یک جاهایی آنقدر تلخ بود که باید برای بقا فراموششان می‌کردم. اما شاید این فراموشی حالا در بزرگسالی از یک جای دیگر دارد می‌زند بیرون. فراموشی اگر یک دورانی شفا بود، حالا شاید دیگر قدرتش را از دست داده. شاید باید برگشت. با جزییات به یادآورد و با آنها رو به رو شد. می‌توانم بگویم گیج کتاب‌ها هستم هنوز.

نمی‌دانم این کتاب ها به فارسی ترجمه شده یا نه. نمی‌دانم هم که چه کسی می‌تواند ترجمه کند.
اما اگر گیرتان آمد بخوانید.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.