این تمرین نخواستن هم تمرین سختی است. شاید نخواستن نیست. به تعویق انداختن خواستن است. یعنی اینکه آدم تمرین کند که الان جلوی دلت را می‌گیری. صبر کن فردا. بعد می‌داند که دیگر حال الان را فردا ندارد. فردا عاقل می‌شود. این پیچش تن‌اش می‌رود. این سخت است برای آدمی که یادگرفته و تمرین کرده و خواسته که در لحظه بخواهد و جلوی خودش را نگیرید که خواستنش را داد بزند. سخت است. مخصوصا وقتی که جوابی برای اینکه چرا الان نباید بخواهد ندارد. فقط می‌داند نباید بخواهد. این نباید بزرگی است. این نبایدی است که انگار هویتش را زیر سوال می‌برد. این صبر و سرپوش برای خواستن، اصلا این آدم نیست.

 

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.